حقوق :: Mr. Keating

از تو متنفرم...

بسم الله...

هم‌اتاقی به ظاهر محترم که تا امروز در اوج بی مسئولیتی زندگی کرده‌ای و امروز، دست قضا مرا برای تحمل کردنت در محیط کار انتخاب کرده است، سلام! 

خواستم بگویم به خاطر تمام لحظه‌هایی که کارهایت را به گردن من انداخته‌ای؛

به خاطر میز مشترکی که امروز مجبور به تمیز کردنش شدم، چون روی آن غذا خورده بودی و علی‌رغم خواهش و تذکر من، شعور تمیز کردنش را نداشتی (و حتی وقتی جلوی چشمت شروع به تمیز کردنش کردم هیچ نگفتی و با وقاحت به کارت ادامه دادی)؛

به خاطر کلید مشترکی که بارها با بی مسئولیتی در جیبت گذاشتی و من مجبور شدم در به در دنبالت بگردم و بعد حتی یک عذرخواهی هم نکردی؛

به خاطر لامپ بالای سرمان که سوخته بود و اگر من از اصفهان نمی‌آمدم و تعویضش را پیگیری نمی‌کردم، کور می‌شدی ولی از تنبلی به تاسیسات زنگ نمی‌زدی؛

به خاطر دیروز که به جای شهامت داشتن و حرف رو در رو، یواشکی به ده نفر می‌گویی فلان پرونده را به فلانی بدهید تا مسئولیت جلسه‌هایش را از سر خودت باز کنی و بعد پشت سر من حرف زدن را انکار می‌کنی؛

به خاطر تمام لحظه‌هایی که نه در حد اسم‌ات بلکه در حد سن سی و چند ساله‌ات هم نبودی؛

به خاطر تمام لحظه‌هایی که از عمق جان می‌خواستم تنبلی و مسئولیت‌پذیر نبودنت را بالا بیاورم و بگویم به خدا همه زندگی درس خواندن نیست و تو اگر کمی آداب معاشرت و شجاعت و رعایت حق همسایگی و شعر و ادبیات بلد نباشی، فقط تحمل خودت برای دیگرانی که به تو نزدیک می‌شوند را سخت می‌کنی؛

به خاطر تمام این‌ روزها حالم از تو به هم می‌خورد و از تو با تمام وجودم متنفرم.

/انتهای پیام

۲۳:۵۶

مغزهای پوسیده...

بسم الله

 

... اما بعد

یادت باشه، ایران، شد جمهوری اسلامی ایران که من و تو رو تربیت کنه.

با چی؟

با آقا روح الله... با صدتا شهید، با قاسم سلیمانی، با ابومهدی، که میگفت زبون فارسی زبون انقلابه!

و باز هم یادت باشه

اینجا قراره جمهوری اسلامی باشه

یعنی هروقت یه انگشتت رو گرفتی سمتش که «برای من چیکار کردی؟» چهارتا انگشت دیگه‌ات سمت خودته که «تو برای جمهوری اسلامی چیکار کردی؟!»

و این مهم‌ترین تفاوت نظام سیاسی ما با همه جای دنیاست. 

 

بعد نوشت:

راننده اسنپ: شما چی خوندی؟

- حقوق بین‌الملل.

- اتفاقاً دیشب یکی رو سوار کردم، شبیه شما بود؛ یعنی همین رشته شما رو خونده بود.  

- عه چه جالب.

- می‌خواست بره البته، داشت کاراشو می‌کرد.

- پس شبیه من نبوده.

- چرا؟

- چون من می‌مونم.

۰۸:۵۷

گفتم استرس دارم، گفت: کمکی هم بهت می‌کنه؟!

بسم الله...

جلسه قرار بود فقط با حضور معاون وزیر برگزار بشه...امروز گفتن لطفا فردا تشریف بیارید توی جلسه شورای معاونین ارائه بدین! 

و هیشکی نمی‌دونه که من چه استرسی دارم! 

هرچند، رئیس چنان اعتماد به نفسی به من داده که بدون اینکه بهش اطلاع بدم گفتم مشکلی نیست، میام.

 

پ.ن: امروز یه جمله از امام خوندم که میگن: «امروز ضد انقلاب کسی است که آن کاری که در آن مشغول هست، در آن کار سستی کند.» 

و حداقلی‌ترین بخش ماجرایِ هر هفته تهران رفتن و برگشتن اینه که اینجا احساس مفید بودن می‌کنم.


#دوباره_تهران 

#حقوق_بین‌_الملل_اقتصادی

#الحمد_لله

۰۰:۲۲

نژاد پرست های احمق!

اگه دیروز که بعضی پان‌ترکیست‌های تماشاگرنما یا تماشاگرهای پان‌ترکیست‌نما، به اسم طرفداری از تیم‌ محبوب‌شون شعار "خلیج عربی" سر دادن،یه چک زیر گوش هر کدوم خوابونده بودیم، امروز اینقدر وقیح نمی‌شدن که به ارتش ترکیه سلام نظامی بدن!

 

پ.ن: فوتبالی نیستم...ولی برای فهمیدن معنی این حرف‌ها و کارها نیازی به فوتبالی بودن نیست! فقط خطاب به بعضی میگم:

مرا بهل که همان داغدار خود باشم

به جای خود بنشین تا به کار خود باشم!

 

#دیدگاه_شخصی

۲۳:۵۴

دوران "خورشید در بریتانیا غروب نخواهد کرد" خیلی وقته که تموم شده!

یا رادَّ ما قد فات...
 
اول. توی حقوق داخلی کشورها، حکومتی وجود داره که بالاتر از تک تک بازیگران حقوقی (بخونید اشخاص) قرار داره و به عنوان ضمانت اجرای قوانین توی جامعه عمل می کنه. (یعنی اگه من خدایی نکرده بدون دلیل زدم توی گوش شما، دولت میاد وسط به حمایت از شما، یقه مو می گیره و میگه غلط کردی که زدی!) 
از اون جا که چنین نهادی توی عرصه ی بین الملل وجود نداره و در عمل هیچ چیزی بالاتر از دولت ها به عنوان اصلی ترین بازیگران عرصه حقوق بین الملل نیست که وادارشون کنه به رعایت قوانین یا در صورت عدم رعایت، مجازات شون کنه؛ لذا ضمانت اجراها تویحقوق بین الملل یه کم با حقوق داخلی متفاوته. یکی از این ضمانت اجراها - و شاید بهترینِ اون ها - اقدام متقابله. 
من مجبورم به تعهداتم در قبال دیگران عمل کنم اگر می خوام دیگران هم به تعهدات شون در قبال من عمل کنند! به همین سادگی.
و  اگه عمل نکنم دولت های دیگه  مجوز پیدا می کنن که اقدام متقابل انجام بدن. در واقع، اقدام متقابل اقدام غیر مجازیه که به واسطه ی رفتار خلاف قانون طرف مقابل، برای دولت متضرر مجاز میشه.
 
دوم.  هر دولتی فقط می تونه توی محدوده ی حاکمیتی خودش قانون وضع کنه. یعنی دولت " الف " نمی تونه قانونی وضع بکنه که بگه طبق قانون من دولت "ب" حق نداره که با دولت "ج" مراوده ی تجاری داشته باشه. 
بنابراین قوانین تحریمی فراسرزمینی هیچ تعهدی برای دیگر دولت ها ایجاد نمی کنه. یعنی اگه اتحادیه اروپا علیه سوریه قانون تحریمی وضع کرده باشه و انگلیس بیاد بگه طبق قانون ما ایران هم حق نداره به سوریه نفت بفروشه! و بعد بر همین اساس بیاد کشتی حامل نفت جمهوری اسلامی رو بدون صلاحیت توی دریای آزاد یا آب های سرزمینی دولت دیگه ای توقیف بکنه...این جا یه نفر باید بهش بگه غلط کردی که توقیف کردی! و چون نهادی بالاتر از دولت ها وجود نداره، اون یه نفر خود جمهوری اسلامی خواهد بود. چطوری؟ با اقدام متقابل!
 
نتیجه: اقدام متقابل امروز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کاملا منطبق با اصول حقوق بین الملل بود.
هرچند، ایران با هوشمندی، کلی دلیل حقوقی ارائه کرد برای توقیف نفت کش انگلیسی و حرفی از اقدام متقابل نزد.
 
#دانشجوی_حقوق_بین_الملل
 
پ.ن: چقدر یه اسم می تونه پر از صلابت و غرور باشه: #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی
 
فیلم لحظه توقیف کشتی انگلیسی "Stena Impero" توسط تکاورهای نیروی دریایی سپاه رو اینجا ببینید. 
۲۲:۱۵

تحلیل انتصاب اخیر از نگاه اوشون!




خب خیلی قشنگه که علامه مصباح یزدی هم نگاه تو رو به قضایا داشته باشن و تحلیل شون شبیه تحلیل تو باشه! :)

#غفلت_من_تو_ما

#تنگنا

#کمتر_بخوابیم

#درس_درس_درس

#پیرو_پست_قبل

۱۱:۰۰

FATF

سه مقدمه از من

نتیجه گیری از شما

.

.

.

1. طبق ساختار FATF تصمیم ها در مجمع (Plenary) و به صورت اجماع (Consensus) یعنی با رضایت تمام دولت های عضو اتخاذ می شود.  (تصویر یک)


2. یکی از موارد تصمیم گیری در صورت تصویب قانون FATF توسط ایران، تصمیم گیری آتی دولت ها به منظور خروج ایران از لیست کشورهای خطرناک برای سرمایه گذاری خواهد بود. (تصویر دو)


3. کمتر از یک ماه پیش، رژیم صهیونیستی به صورت قطعی به عضویت FATF درآمد! (تصویر سه)  و در آینده ای نه چندان دور  امکان قطعی شدن عضویت عربستان سعودی که فعلا به عنوان عضو ناظر (Observer) در FATF حاضر است نیز وجود دارد. (تصویر چهار)



نتیجه؟!



#چرا_فشردن_دستی_که_بر_گلوی_من_است؟!


۲۱:۱۴

دست یاری اسلام را می شناسی؟

 

... بسم الله القاصم الجبارین ...

قطعا نه کار جهادی توی ساختن مدرسه و مسجد و کتابخونه خلاصه میشه

و نه میشه نذرهای مقدس ما رو توی "امورِ از دیروز مرسوم شده و تا امروز به جا مونده" محصور کرد.

 

"یک مسلمان" به حکم "ما زنده به آنیم که آرام نگیریم" نیت انجام یه کار جهادی ناب و تازه رو در سر داره!

توضیح: من و شما نماینده مجلس نیستیم...توی تیم مذاکره کننده ی قدرتمند! جمهوری اسلامی هم جایی نداریم

اما کمترین وظیفه روی دوش ما اینه که از رخدادهای اطراف اطلاع کافی داشته باشیم.

 یکی از امروزی ترین رخدادها بحث FATF ــــه

اگه می دونید FATF چیه که الحمدلله

اگه نمی دونید و نمی خواید هم بدونید که خب هر روز 16:30 ، 19:30 و 22:30 می تونید از تماشای رخدادهای به مراتب حساس تر از FATF لذت ببرید و بازی ها رو هم پیش بینی کنید!

اما اگه نمی دونید و می خواید بدونید بسم الله...

(روی "دست یاری اسلام را می شناسی" اون بالاyes کلیک کنید تا وارد مرحله ی بعد بشیم.)

۰۴:۱۱

خسته نیستم...

...یا حبیب من لا حبیب له...


یادِت نیست...؟

اون روزی که قرار بود انتخاب رشته کنی برای سال دوم دبیرستان؟

بچه های کلاس تون دو گروه شدن...

یه عده ریاضی رو انتخاب کردن و یه عده هم آینده رو توی تجربی می دیدن

تو اما جزو هیچ کدوم از این گروه ها نبودی...

تو همیشه راه خودت رو می رفتی!

از اون مدرسه و تموم همکلاسی هات جدا شدی و گفتی من می خوام برم رشته ی انسانی!

گفتی اما این گفتن خرج داشت...

باید می ایستادی جلوی کنایه ها و دُر افشانی های آدمایی که معتقد بودن "بی سوادا میرن رشته ی انسانی!"

باید حرفای پدر و مادرت رو که می گفتن "مگه تو چی ت از فلانی کمتره؟ ببین اون رفته ریاضی!" و همه ی نگاه های تحقیرآمیز رو می ذاشتی گوشه ی طاقچه ی دلت و تحمل می کردی!

و ایستادی

و تحمل کردی...!


دانشگاه رو هم یادِت نمیاد؟

آدمایی که هرکدوم با یه هدفی داشتن حقوق می خوندن...

یادت نیست چطور نشریه طراحی می کردی و چاپ می کردی و خودت پخش می کردی 

و بعد نشریه های ریز ریز شده رو از روی زمین جمع می کردی؟

یادت نیست وقتی ازت در مورد کارت فعال پرسیدن؟ گفتی بسیجی هستم ولی کارت ندارم

یادت نیست چطور مسخرت کردن؟

یادت نیست به گوشت رسید که دخترای دانشگاه بهت میگن جوون فرار کرده از دهه ی پنجاه؟ که لبخند زدی؟ که هیچی نگفتی؟

یادت نیست وقتی بحث ادامه دادن رشته حقوق شد یه نفر گفت الان پول توی وکالته...یکی گفت می خوام برای ارشدِ جزا بخونم...یکی گفت اتفاقا الان وکلایی که حقوق خصوصی خوندن درآمدشون بیشتره...یه نفر هم که کارش به سخره گرفتن اسلام بود قرار بود بره برای مصاحبه ی آزمون قضاوت...و تو اینو از ریش هایی که دیگه نزده بودشون هم می تونستی بفهمی!

و تو...

تو اما بدون فکر کردن به درآمد و خونه و ماشین و رفاه خودت...گفتی احساس می کنم الان جمهوری اسلامی بیش از وکیل و قاضی به یه متخصص حقوق بین الملل نیاز داره...و انتخابت رو کرده بودی!

 در مقابل تعجب بعضی هم که با دهن باز می پرسیدن پس درآمد چی؟ لبخند زدی و گفتی روزی دست خداست! :)

تو یادت نیست اما من خوب یادمه که این جا هم از همه جدا شدی و تک و تنها داری راه می افتی سمت حقوق بین الملل...


پس حالا چی شده که احساس خستگی می کنی؟ 

دو ماه دیگه تا کنکور بیشتر نمونده و تو کم اوردی؟

هه! به همین زودی؟!


یا علی بگو...!


و خدایی که به شدّت کافی ست :)


#مرد-همیشه-تنها


پ.ن یک: با خودم بودم..بلکه خودم به خودش بیاد!

پ.ن دو: عطر دعای کمیل پیچیده این جا...

"اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ

خدایا! اى سرور من چه بسیار زشتى مرا پوشاندى 

و چه بسیار صفات نیکویى که شایسته آن نبودم و تو در میان مردم پخش کردى...

یا ربِّ یا ربِّ یا ربِّ یا ربّ!

۲۳:۰۴

من با تک تک این موزاییک ها خاطره دارم...!


... یا حَبیبَ التَّوّابین...

روز اولی که خواستم راه بیفتم به سمت دانشگاه...
با خدا عهد بستم که کفش هام پوتین های جنگم باشن...و پوشیدم....و رفتم! 
امروز آخرین امتحانِ آخرین ترم هم تموم شد و من فارغ التحصیل شدم...سه سال و چهار ماه از اون اولین روز و اولین عهد،گذشت...! 
اتفاقات تلخ و شیرین زیادی تو این مدت برام افتاد...نمی دونم چقدر موفق بودم به عهدم وفا کنم...چقدر لرزیدم..چقدر لغزیدم...نمی دونم...فقط می دونم که دلم برای تک تک اون لحظه ها تنگ میشه...لحظه هایی که دیگه برنمی گردن...
من توی این دانشگاه بچگی ها کردم...بزرگی ها کردم...من توی این دانشگاه عاشق شدم...من توی این دانشگاه خندیدم...گریه کردم...زمین خوردم...ایستادم! هیچ کدوم از این لحظه های مقدس رو نمی تونم از ذهنم پاک کنم...

به قول شاعر...

من سنگ که نیستم فراموش کنم
آرام بایستم فراموش کنم...
خندیدنمان می رود از یاد ولی...
من با تو گریستم...فراموش کنم؟!


اما به خودم قول دادم که امروز برم...و ان شاءالله یک روز با قدرت برگردم...در کسوت استادی شاید...! رضاً برضائک.
توکلت علی الله و علی الله فلیتوکل المتوکلون...

پ.ن1: مهم ترین دستاورد این دوران این بود که هرچقدر بیشتر رفتم جلو فهمیدم کمتر می دونم!

پ.ن2: خدای عزیزم گفت " فاذا فرغتَ فانصَب "...پس هنگامی که از کاری فارغ شدی قامت راست کن و به کار دیگر بپرداز.

#کارشناسی_حقوق  #پیش_به_سوی_کارشناسی_ارشد

بیست و هشتم دی ماه یک هزار و سیصد و نود و شش


۲۳:۵۱

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan