از تو متنفرم... :: Mr. Keating

از تو متنفرم...

بسم الله...

هم‌اتاقی به ظاهر محترم که تا امروز در اوج بی مسئولیتی زندگی کرده‌ای و امروز، دست قضا مرا برای تحمل کردنت در محیط کار انتخاب کرده است، سلام! 

خواستم بگویم به خاطر تمام لحظه‌هایی که کارهایت را به گردن من انداخته‌ای؛

به خاطر میز مشترکی که امروز مجبور به تمیز کردنش شدم، چون روی آن غذا خورده بودی و علی‌رغم خواهش و تذکر من، شعور تمیز کردنش را نداشتی (و حتی وقتی جلوی چشمت شروع به تمیز کردنش کردم هیچ نگفتی و با وقاحت به کارت ادامه دادی)؛

به خاطر کلید مشترکی که بارها با بی مسئولیتی در جیبت گذاشتی و من مجبور شدم در به در دنبالت بگردم و بعد حتی یک عذرخواهی هم نکردی؛

به خاطر لامپ بالای سرمان که سوخته بود و اگر من از اصفهان نمی‌آمدم و تعویضش را پیگیری نمی‌کردم، کور می‌شدی ولی از تنبلی به تاسیسات زنگ نمی‌زدی؛

به خاطر دیروز که به جای شهامت داشتن و حرف رو در رو، یواشکی به ده نفر می‌گویی فلان پرونده را به فلانی بدهید تا مسئولیت جلسه‌هایش را از سر خودت باز کنی و بعد پشت سر من حرف زدن را انکار می‌کنی؛

به خاطر تمام لحظه‌هایی که نه در حد اسم‌ات بلکه در حد سن سی و چند ساله‌ات هم نبودی؛

به خاطر تمام لحظه‌هایی که از عمق جان می‌خواستم تنبلی و مسئولیت‌پذیر نبودنت را بالا بیاورم و بگویم به خدا همه زندگی درس خواندن نیست و تو اگر کمی آداب معاشرت و شجاعت و رعایت حق همسایگی و شعر و ادبیات بلد نباشی، فقط تحمل خودت برای دیگرانی که به تو نزدیک می‌شوند را سخت می‌کنی؛

به خاطر تمام این‌ روزها حالم از تو به هم می‌خورد و از تو با تمام وجودم متنفرم.

/انتهای پیام

۲۳:۵۶
یک مسلمان
۲۱ دی ۰۱ , ۲۳:۵۹

بعد نوشت:

اگه ازدواج یه دونه نظم و مسئولیت پذیری به آدما بده، کفایت می‌کنه برای خوب بودن و توصیه کردنش.

پاسخ :

به سکوتت به حرمت رئیس ادامه بده...هیسسس.
م ج الف
۲۲ دی ۰۱ , ۰۰:۰۷

عاقا من حرف بزنم  یا باید نزدیک نشم همچنان؟؟؟

ما ازدواج کردیم و همچنان عین هم اتاقی شما هستیم

با اندکی تفاوت :)

پاسخ :

راحت باش برادر جان

بالاخره شرط لازمه ولی کافی نیست ظاهرا :)
علیرضا .گ
۲۲ دی ۰۱ , ۰۰:۱۲

آخ آخ چه درد آشنایی...

پاسخ :

درد تازه اونجاس که همه میگن خوش به حالت چه هم‌اتاقی خوبی داری...آروم...ساکت....و تو باید تایید کنی :)
آقای گوارا (بیدل)
۲۲ دی ۰۱ , ۰۱:۱۴

من هیچ وقت نتونستم سرزمین این جور آدما رو بفهمم. این دستگاه، خودش هم می داند که خراب است اما اصرار دارد بر خراب بودن و خراب ماندن! با قدرت...

پاسخ :

کدوم دستگاه؟!
ف. شبگرد
۲۲ دی ۰۱ , ۰۱:۲۷

خودتون قطعا بهتر میدونید این رو 

ولی همین‌ها و تحملشون و درگیر شدن باهاشون وسیله‌ رشده

پاسخ :

«هیچ چیز بدتر و زننده تر از سعادتی نیست که دیر نصیب آدمی شود.
لذتی که ندارد هیچ، تازه حق بدگویی و لعنت کردن سرنوشت را نیز از انسان سلب می‌کند!»

#تورگنیف
سُکَیت کاتب
۲۲ دی ۰۱ , ۰۱:۵۸

به خاطر اذیت کردن برادرم

من هم ازش متنفرم

پاسخ :

تو عشقی... :)
مرآت ..
۲۲ دی ۰۱ , ۱۵:۰۷

بما صبرتم فنعم عقبی الدار :(

 

اسمش و بگو  تا بریم سراغ نمره انضباطش.

شاید هم بریم سراغ شهریه اش :))

پاسخ :

صبر می کنم فعلا :)
شاگرد خیاط
۲۲ دی ۰۱ , ۱۵:۳۴

وای یعنی هم اتاقی های من کجا پست از تو متنفرم شان را منتشر می کنند؟

پاسخ :

مهم نیست
ولی شما می‌تونید در مورد اونا بگید، شاید مث من تخلیه شید.


اگرچه می گذریم از کنار هم آرام
شما ز من متنفر، من از شما بیزار
شاگرد خیاط
۲۲ دی ۰۱ , ۱۶:۳۶

اومد همکار یه صحبتایی کرد و رفت صداشم حالا یه کم بلند بود توی سالنم شنیده ن 

ولی بعدش که بچه ها بهم گفتن چرا بهت انقدر توهین کرد

تعجب کردم...چی . کی .. کجا؟

از حس تنفر و بیزاری بی نصیب م و توهین رو هم متوجه نمیشم ....

#ببو گلابی

پاسخ :

پس خوش به حالتان :)
میرزا مهدی
۲۲ دی ۰۱ , ۱۹:۲۵

ولی یه روزی بهش فکر میکنی و ته دلت میگی خدایا حلالش کردما یه وقت به خاطر من بلایی سرش نیاری :)

پاسخ :

مطمئن نیستم به خاطر من بلایی سرش بیاد.
اومده به قصد امتحانِ صبر من...!
مهر نویس
۲۳ دی ۰۱ , ۰۰:۱۹

لینک پست رو براش بفرستین

پاسخ :

احتمالا همینطوره می خونه، چند ثانیه سکوت می کنه و دوباره خم میشه روی لب تاپش و شروع به تایپ می کنه!
حامد احمدی
۲۳ دی ۰۱ , ۰۰:۴۵

یک بار میشه برای توجیه ترس و کم رو بودن گفت: پناه میبرم به خدا و این رو آزمایش الهی می‌دونم و با بردن تحمل و تمرین صبر.

یک بار میشه از خدا استفاده کرد برای تمرکز سرعت و قدرت و نواختن یک کشیده و تا سر حد مرگ ضربه های بعد از او. 

یک بار هم می‌شود حد وسط را گرفت و مسلمانانه، گفت، این کار شما باعث رنجش من شده. ‌ که این حالت سوم ، بهترین و سخت ترین راه است. چون نه پشتیبانی احساس ترس را با خود دارد، نه همراهی صفت مذموم خشم. که راه میانه به اندیشه و شکستن غرور در عین اعتقاد به مسیر احترام متکی است.

خداوند ما را یاری کند. هرچند بدون خدا و با تمرین‌های روانشناسانه نیز می‌شود از مسیر درست رفت. هنرمند با خدا، کار با ترس و خشم و غرور به مراتب اسان تر است. اصلا علت اینکه ما خدا را می‌خواهیم، برای این راحت تر رسیدن به ملکات اخلاقی است. 

خدایا، این آدم دروغ گویی نیست، احتمال زیاد حق با اوست، بهانه ای دست ش بده که بتونه برای هدایت کردن ش به راه راست آنچنان بزنت ش که دیگه هیچ موقع کلید ش رو فراموش نکنه. چه توفیقی بهتر است هدایت دیگران با مشت.

پاسخ :

حامد خان! :)
اتفاقا راه وسط رو انتخاب کردم...دو بار. 
و هر دوبار دقیقا وسط همین خلسه ای که میگی رها شدم و او به بیخیالی اش ادامه داد...
صبر رو دوست دارم، اما از اینکه کسی احساس کنه نمیفهمم و می تونه با بی شخصیتی از ذهنم سواری بگیره بدم میاد. 
دعام کن.
آقای گوارا (بیدل)
۲۳ دی ۰۱ , ۰۹:۱۶

همین آدم ها رو می گم. گاهی احساس می کنم با یک دستگاه طرفم. با یک موجود غیر قابل انعطاف... البته گاهی خودم هم دستگاه می شم :(

پاسخ :

هوم...
منم همینطور...

#درد_مشترک
محمد قاسم پور
۲۳ دی ۰۱ , ۱۵:۴۹

سلام علیکم 

باز این بنده خدا خوبه. من به بعضیا خوبی میکنم، اونا فکر می‌کنن من دیوونه‌ام.

 

پاسخ :

علیکم السلام
خدا دیگران را از شر ما و ما را از شر دیگران در امان بداراد. 
شاگرد بنّا
۲۳ دی ۰۱ , ۱۸:۰۹

تمیزی میز و اینا رو موافقم مسیر صبر و رشد تویه

ولی اینکه کار خودش و گردنت میندازه داره تشکیلات و کج می کنه، برابر این سکوت کنی میشه نقض پست قبلیت که گفتی باید از خودم شروع کنم.

گزارش بده، جلسه بذار بگو خودشم بیاد این مساله رو تشکیلاتی و ریشه ای پیگیر باش و به مدیریت بفهمون.

البته وقوع چالش و درگیری برات زیاده، بالاخره قراره جراحی تشکیلاتی کنی! مردم زورشون میاد مثل آقای رئیسی فحش خور میشی.

ولی کار درست و باید کرد. نگذر ازش. هرکس باید وظیفه ش و درست انجام بده و اگه انجام نده کناردستیش باید پیگیر باشه یا اصلاح شه یا یه مهره ی ناکارآمد حذف شه.

پاسخ :

دقیقا نکته اینجاست که کارآمدی این آدم با این بی مسئولیتی و تنبلی مد نظر من زیر سوال نمیره. 
اونجا ازش کار حقوقی میخوان و کسی که تمام عمرش فقط حقوق خونده قطعا برای اونجا کارآمده. منتهی هم اتاقیش که منم داره از رفتاراش عذاب می کشه و اگه برم به مدیر بگم که مثلاً اذیت میشم که فلانی چهار تا لیوان دور میزشه چون حال نداره بره لیوانش رو بشوره یا ظرف غذای نشسته‌ش یه هفته روی میز می‌مونه، می‌ترسم برعکس، من به بچه بازی و حاشیه سازی متهم بشم، چون دیگران از جمله مدیر فقط گزارش های خوبش رو دیدن!  
مَرمَر :))
۲۵ دی ۰۱ , ۱۸:۱۶

اگز مرمرشک چات بود میزد فکشو پایین میاورد 

داداش این همه ملاحضه 

نهش فقظ یه ازت متنفزم؟پ

حرص منو در نیاااااااار

پاسخ :

خدا این هفته رو بخیر کنه، امیدوارم کار به این جایی که گفتین نرسه. 
مَرمَر :))
۲۶ دی ۰۱ , ۱۴:۴۲

اومد حنما اطلاع بدین کمتر شه حرصم

منتظرالمهدی (عج)
۲۷ فروردين ۰۲ , ۱۳:۰۲

به هر که می‌نگرم در شکایت است

در عجبم که لذت دنیا به کام کیست ؟!

پاسخ :

:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan