دعوت‌نامه :: Mr. Keating

دعوت‌نامه

بسم الله النّور

همیشه یکی از جذاب‌ترین کارها برای من، پی بردن به تاریک‌ترین نقاط وجودی خودم و دیگران، نگاه کردن با عینک آدم‌های مختلف و کشف زوایای پنهان خودم، دیگر آدم‌ها و اتفاقات اطراف‌مون بوده.

آدم‌های اطراف‌تون، دوستان یا عزیزانتون، کلی قابلیت و توانایی دارن که برای خودشون هم مغفول مونده...و گاهی با کمی تامل میشه اون‌ها رو کشف کرد.

تلاقی ماه مبارک و تعطیلات عید فرصت خوبیه که فکر کنیم، در مورد هرکسی که دوست داریم، پدر، مادر، همسر، فرزند، خواهر یا برادر یا حتی خودمون...و یکی از این قابلیت‌ها رو توی اون آدم پیدا کنیم و باهاش این چالش رو شروع کنیم. بدون اینکه در این حد مستقیم از چالش بودن ماجرا خبردار بشه. باهاش حرکت کنیم توی این مسیر...و آخر ماه مبارک این توانایی کشف شده، که ممکنه تبدیل به عادت روزانه شده باشه رو بهش هدیه بدیم.

فور اگزمپل: با فرد انتخابی‌تون قرار بذارید که روزی دو تا لغت از زبان X که میخواست شروع کنه رو حفظ کنه و ازش هر روز بپرسید و تشویقش کنید، با ممارست. یا قرار بذارید روزی یک صفحه قرآن بخونید، با ترجمه. یا هر روز یه کار مشترک با هم انجام بدید، کاملاً ابداعی و فکر شده، اونم در حد مثلا نیم ساعت که زده نشید. یا هرچی که اون آدم دوست داره و نتونسته بره سمتش (به هر دلیل از جمله ترس یا تنها بودن یا نبود فرصت).

حتی فراتر از این، سازکاری رو طراحی کنید برای حل مشکلاتتون...و با هم پیش ببریدش. مثلا طرحی بریزید برای اینکه بتونید تا آخر ماه مبارک با همسرتون بحث و دعوا نداشته باشید. (این برا خودم خوبه)  :)

آخر ماه مبارک، کارنامه عملکرد رو بهش هدیه بدید و بگید: «من یه توانایی جدید در تو کشف کردم. ببین الان مثلا 25 روزه که هر روز این کار رو انجام دادی». یا «ببین ما الان 3 هفته است که با هم دعوا نکردیم. پس میشه که بشه».

هم حس خوبی برای شما داره هم برای طرف مقابل‌تون.

پ.ن 1: لطفا اگه بهش فکر کردید، ذیل همین پست اعلام کنید که چه چیزی رو در چه کسی می‌خواید کشف کنید. (اختیاری)؛

پ.ن 2: همه دعوتید به چالش. اگه دوس داشتید دیگران رو هم به چالش دعوت کنید، (فرقی نداره اینجا یا وبلاگ خودتون). آخر ماه مبارک هم همینجا نتیجه عملکردها رو به اشتراک بذاریم ان شاءالله؛

+ برای شروع و به صورت فی‌البداهه دعوت می‌کنم از نویسندگان وبلاگ‌های «یاکریم»، «شاگرد خیاط»، «ماه‌زده»، «نهانخانه»، «شاگرد بنّا»، «صالحه+»، «غار تنهایی من»، «هواتو کردم»، «مخروط ناقص مشکی من»، «گفتگوهای تنهایی»، و «مثل دال».

۱۵:۱۳
حمیدرضا ‌‌‌
۰۴ فروردين ۰۲ , ۱۵:۲۷

نمی‌شد چالش به نویسندگی محدود بشه؟ 😅

پاسخ :

بزرگ ترین نویسنده اونه که بتونه عمیق فکر کنه و به شناخت های عمیق برسه. 
شاگرد خیاط
۰۴ فروردين ۰۲ , ۱۵:۳۷

من همینجا اعلام می کنم

اول بگم یه کم عجیب غیرمترقبه و تامل-لازمه 

میخوام با ماهزده دوتایی نوشتن رو کار کنیم. روزی یه صفحه

من میخوام اونو نمی دونم

با داداش بزرگه که یه کم زیادی درون گراست و خانومش شاکیه میخوام ازش دعوت کنم روزی یه لطیفه نقل کنه تو گروه

داداش وسطی که زیادی برون گراست و لینت مزاج داره در زمینه لطیفه باید دعوت بشه به روزی یه خط حرف جدی...فکر نکنم بتونه

داداش آخری رو دعوتش میکنم به روزی یک آیه که شرح کنه چون کم کم باید منبر رو یاد بگیره

و شما دوست عزیز

شما دعوتید به ترجمه  انگلیسی پاراگرافهایی که از تلخیص مباحث استاد تویسرکانی هر روز به یاری خدا توی خیاط خونه درج میشه

حالا تعطیلی و زنگ تفریح هم شاید قائل شدیم براتون

پاسخ :

برا صاحاب چالش هم چالش گذاشتید؟! 

قبول، ان شاءالله.


برا بچه ها؟ همسر محترم؟ هیچی؟
شاگرد خیاط
۰۴ فروردين ۰۲ , ۱۵:۴۳

اهان 

گفتینا

باید بیشتر فکر کنم....

ماه زده
۰۴ فروردين ۰۲ , ۱۵:۵۰

سلام 

 

منم همینطور

من عاشق نقطه های تاریکم.  همه جا.

یعنی به کل از اول تا آخر کلاس ها تو دانشگاه دقت می کنم به رفتار بقیه 

ببینم چیزی که فکر می کنم رو میشه کشید بیرون از سکناتشون یا نه 

چند وقت پیش هم‌به یکیشون گفتم 

 

تو حال و هوای خودم بودم 

داشتم پستتون رو می خوندم 

رسیدم به کامنت شاگرد خیاط 

بله باهاشون موافقم 

 

ممنون از دعوتتون

 

پاسخ :

بله معمولا آدم های عمیق اینطورین (پپسی)!


+ خب اونکه چالش اوشونه. 
خودتون هم یه چالش انتخاب کنید با هر کسی که می خواید. نمیشه در برید از زیرش که!
سجاد ...
۰۴ فروردين ۰۲ , ۱۶:۳۳

سپاسگزارم از دعوتتون | سالهاست تنها چالش من اینه که قافله‌مو سالم برسونم مقصد :) 

پاسخ :

:)
ماه زده
۰۴ فروردين ۰۲ , ۱۷:۰۲

متن رو دوباره خوندم.

چالش پیچیده ایه .

(یه پپسی دیگه خدمت شما برای بعد افطار)

باید روش فکر کنم

پاسخ :

حتما! 

منتظریم.
سارا سماواتی منفرد
۰۴ فروردين ۰۲ , ۲۱:۴۴

سلام

ممنون از دعوتتون.

من یک چالشی انتخاب کردم که هم خودم و هم همسرم مدت ها است که می خواهیم روزی نیم ساعت تا ۴۵ دقیقه برای پیاده روی بریم پارک که بیش از ۷ ، ۸ ماه هست که طلسم بهش افتاده و حالا بعد از افطار می تواند فرصت مناسبی برای این کار باشد و خوب هم برای خودم خوبه و هم نامحسوس همسرم را وادار به انجامش باید بکنم.

این هم چالش انتخابی من برای تبدیل شدن به یک عادت خوب روزانه ((-:

 

پاسخ :

سلام
به به چقدر عالی.
پس منتظر خبرهای خوبتون در مورد اجرایی شدنش هستیم، ان شاءالله.
شور شی
۰۵ فروردين ۰۲ , ۱۳:۱۱

نقاط تاریک و مغفول مانده ی خودم: من می توانم خوش اخلاق تر باشم!

کمتر داد بزنم! با خودم ارزان حساب می کنم: هر داد ده هزار تومن

پولها را آخر رمضان میریزیم به یک حسابی که ثواب داشته باشد طبق صوابدید صاحب چالش

ان شاء الله

پاسخ :

به به

مثلا شماره کارت صاجب چالش :)
صـــالــحـــه ⠀
۰۶ فروردين ۰۲ , ۱۵:۵۳

سلام

راستش من همیشه دوست داشتم بعد از اذان مغرب ماه رمضان؛ اول بریم نماز بخونیم؛ بعد افطار کنیم.

از همسر پرسیدم؛ دیدم اونم دوست داره. حالا تصمیم گرفتم به همسر کمک کنم که این کار رو انجام بده و این لذت معنوی رو از دست نده.

صرفا در حد یک ریمایندر عمل می‌کنم و یک مشوق. و فعلا یک روز هست که نتیجه داده. منم تو حال معنوی‌ ش سهیم میشم.

پاسخ :

خیلی الحمدلله. 
حتی می تونید به جماعت بخونید توی خونه. 

ادامه پیدا کنه ان شاءالله.
شاگرد بنّا
۰۶ فروردين ۰۲ , ۲۲:۳۷

سلام برادرِ یاغیِ ما :)

سال و ماهت مبارک

ممنون از دعوتت 

اما چشم‌اندازی برای این چالش نمی‌بینم. کاری مقطعی به چشم میاد که گذری و ناپایداره. 

فقط بی‌ادبی دونستم بی تشکر از کنارِ دعوتت بگذرم. 

 

برات دعای تسلیم می‌کنم؛ مسلمانِ تسلیم، طغیانش مؤمنه :)

 

علی‌علی

پاسخ :

سلام برادر بنّای ما :)

ممنون از حضورت...و دعای قشنگت. 

دمت گرم.

مسلمانِ یاغی ...
۰۶ فروردين ۰۲ , ۲۳:۰۴

خب خودم هم:

1. با همسر قرار گذاشتم که شبی 3 لغت جدید از او تحویل بگیرم.

2. با خودم قرار گذاشتم که روزی 5 لغت جدید حفظ کنم.

3. به برادر کوچکِ کلاس دومی‌ام هم گفتم، استقبال کرد و بنا شد روزی یک داستان خیلی کوتاه بخواند و شب برای ما تعریف کند. 


یعنی نزدیک 100تا لغت و 30 تا داستان جدید...ان شاءالله.


+ چالش ترجمه تفسیر که شاگرد خیاط فرمودن رو هم دارم.

.. میخک..
۰۷ فروردين ۰۲ , ۱۷:۳۳

سلام 

چندتا برنامه جدی برای این رمضون داشتم 

اما واقعا نمی‌فهمم چرا این پست رو خوندم کلا سست شدم به همشون! مسخره است :/

 

پاسخ :

مشکل از پست بود ینی؟! نفهمیدم :\


🦋 پروانه .🦋
۰۹ فروردين ۰۲ , ۰۵:۳۱

با سلام

بنظر من بزرگترین تلاش در مسیر یک چنین چالش‌هایی اینه که با درک متقابل اجازه بدیم هر کدوم از دو طرف، اونی که می خواد باشه، کمک کنیم به شکوفایی استعدادهای هم، اونم در جهت صحیحش، رشد قابلیتها، افزایش توان خلاقیت و شکوفایی.

چون بعد این مدت از زندگیم دریافتم که انسان‌ها تا میل درونی و رغبت باطنی نداشته باشن، کشش به انجام کاری ندارن.

عشق عمیق نیاز هست. و این عشق، آوردنی نیست، احیا کردنیه، اونم با شوق و تلاش و درک.

پاسخ :

هدف این چالش هم گام برداشتن در همین مسیر بود. یه قدم نزدیک تر شدن به نزدیکان مون. دقیق تر شدن روی زیبایی های درونی شون و هدیه دادن زیبایی هایی که ممکنه خودشون هم ازش خبر نداشته باشن.
ممنونم. 
حالا شرکت نمی کنید؟ :)
🦋 پروانه .🦋
۰۹ فروردين ۰۲ , ۱۵:۰۳

شرکت می کنم.

ولی طرف مقابل ندارم، جز خودم.

ینی با خودم این چالش رو انجام میدم اگه اشکال نداره. :))

پاسخ :

آدم های عمیق...طرف مقابل و اولین و جدی ترین مخاطب شون خودشونه. 
🦋 پروانه .🦋
۰۹ فروردين ۰۲ , ۱۵:۰۵

شرکت می کنم.

ولی طرف مقابل ندارم، جز خودم.

ینی با خودم این چالش رو انجام میدم اگه اشکال نداره. :))

پاسخ :

چه بهتر. 
شرکت کنید و بعد از ماه مبارک بیاید اینجا برامون روایت کنید که:
درون آینه روبرو چه می بینید!
.. میخک..
۰۹ فروردين ۰۲ , ۲۱:۴۰

نه نه نه 

تقارن زمانی بدی پیش اومد فقط 

شاگرد بنّا
۱۵ فروردين ۰۲ , ۰۴:۲۶

راستی برادرِ مسلمانِ ما :)

شما چرا کتابخونی جذبت نکرده؟ عیب و ایرادش و بگو بلکه زورمون رسید در جوارِ رحمتت باشیم :)

پاسخ :

بگو مسلمانِ یاغی فعلا! :)

همون که دور هم یه کتاب رو می خونید؟ 
خب... (وی صدایش را صاف می کند) حقیقتاً چشم‌اندازی براش نمی‌بینم. کاری مقطعی به چشم میاد که گذری و ناپایداره. (وی عینک دودی اش را به چشم می زند و در جگرش احساس خنکی می کند)
:)))

حالا جدا از شوخی، راستش هم سرباز نظامم هم شاغل؛ یعنی اکثر وقتم میره. برای باقی مونده ش هم یه سیر مطالعاتی نصفه و نیمه دارم که در حال دنبال کردن لاک پشت وار اون هستم، در کنار مطالعات جانبی و شخصی. 
ولی اصلا به معنی این نیست که دوست ندارم. ان شاءالله اگه کتابی چشمم رو گرفت حتما شرکت می کنم. ممنون از دعوتت :)
فرشته ...
۱۷ فروردين ۰۲ , ۲۰:۱۷

خب من الان پستتون رو دقیق خوندم و فهمیدم چالش چیه. راستش همپای خاصی برای چالش توی ذهنم نیست حتی ایده‌ی خاصی ولی بهش فکر میکنم، شاید بتونم با هم‌اتاقیم یه چالش رو توی این روزهای باقی‌مونده پیش ببرم.

ممنونم که من رو هم دعوت کردید.

پاسخ :

خواهش می کنم. ممنون از قبول دعوت. 
شاگرد بنّا
۱۸ فروردين ۰۲ , ۰۰:۰۰

خب تو کتابات و بردار بیار شاید چشمِ ما رو گرفت (آیکونِ تلافیِ عینک دودیت :) )

کتابخونی دعوت نداره که، هر وقت اومدی صابخونه‌‌ای :)

کی من پستِ بابا شدنت و بخونم مسلمونِ یاغی ؟ :)

پاسخ :

الان رمان «پس از بیست سال» دستمه...
فوز سالک علی صفایی رو هم در حال خوندن هستم.
به چشمت میاد یا چشم اندازی براشون متصور نیستی؟ (شکلک زبون دراوردن)  :)

+ به عنوان کار تیمی، من حتی یادگیری یه زبان جدید رو هم پیشنهاد میدم. البته می دونم که احتمالا مورد استقبال قرار نگیره ولی تنها هم شده جلو می برمش. مثلا یادگیری روسی یا هر زبان دیگه ای با Duolingo.

+ هیچ راه ارتباطی هم نداری که ما یه وقت دلمون خواست باهات حرف بزنیم بتونیم، نه؟!
شبیه اینا که با private numbre زنگ می‌زنن!

++ می دونی...اسیرم شاگرد بنا...اسیر یه سری عادت ها و اشتباهات و خیالات مضر و شیطانی که نذاشته به تسلیم برسم. جنگ درونیم به مراتب شدیدتر از نوار غزه است. 
احساس می‌کنم باید این یه قدم رو به سمت آدم شدن بردارم و بعد مسئولیت یکی دیگه رو قبول کنم.
هنوز نتونستم.
دعا کن به حق این شبا...
شاگرد بنّا
۱۸ فروردين ۰۲ , ۰۱:۱۷

نه! برای هیچ تک روی ای چشم اندازی نمی بینم :) کتابات و بردار بیار وبلاگ خانم دزیره، بذار به رای گیری گروه، رای آورد دورِ هم شروع می کنیم به خوندن، اون جوری هر یه خط کتاب، حکم یه کتاب برامون داره :)

 

+ بابا شو، آدم میشی :) از من گفتن بود :) بابا که شدی برای حفظ کیان خانواده شماره اختصاصی هم میگیری :))

به یادتم... شمام من و دعا کن، چشم اندازِ دعا در حق هم خیلی طویله :)

پاسخ :

باشه بذار کشکولم رو پیدا کنم کتابامو بذارم توش پاشم بیام.
ممنون از دعوتت
و ممنون از خدای دعوت‌های اتفاقی...

+اگه بابا شدم و آدم نشدم، اون وقت دیگه می شکنم...
دعات می کنم ان شاءالله.

سارا سماواتی منفرد
۰۲ ارديبهشت ۰۲ , ۱۵:۱۵

سلام

عیدتون مبارک

این چالش برای من تبدیل به یک تجربه خوب شد ((-:

باز هم ممنون از دعوتتون

مطلب من در باره آن تحت عنوان گزارش یک چالش

https://sarapersian.blog.ir/post/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%DB%8C%DA%A9-%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4

پاسخ :

سلام و احترام
خیلی خیلی خوشحال شدم. امیدوارم ادامه داشته باشه و ما رو از دعای خیر بی نصیب نذارین :)
پروانه 🕊🕊
۰۶ ارديبهشت ۰۲ , ۰۶:۱۰

سلام

 به وعده ای که داده بودم؛ عمل کردم.

این پست رو ببینید لطفا:

 

https://dahepanjahi.blog.ir/post/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7%D8%BA%DB%8C-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DB%8C

پاسخ :

دیدم... و بسیار خوشحال شدم بابت این همه اتفاق خوب. الحمدلله. 
ان شاءالله به واسطه شما به ما هم حال خوب برسه.
پروانه 🕊🕊
۱۰ ارديبهشت ۰۲ , ۰۷:۱۳

بنویسید. فارغ از همه ناملایمات.

همه ما به حال خوب نیاز داریم.

باور می کنید که بخوبی حال ناخوش شما را حس می کردم؟

بنویسید.

زکات قلم تان را ادا کنید.

 

پاسخ :

باور می کنم...
باور می کنم...

ان شاءالله این قلم ها قدم باشند یا ما را به قدم برسانند.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan