بایگانی بهمن ۱۳۹۷ :: Mr. Keating

رفتن یا نرفتن به راه پیمایی

وقتی شک کردم در مورد رفتن یا نرفتن به راهپیمایی...فقط به این فکر افتادم که کیا از نرفتن من خوشحال تر میشن؟ 
شک ندارم لاشخورهای داخلی از خدا می خوان نرفتن ما رو...تا توی خونه های چند صد متری شون دراز بکشن روی مبلای چند صد میلیونی و با لب تاب های گرون قیمت شون خستگی من و تو رو توئیت کنن...تا برای مذاکره و امتیاز دادن شون بهونه جور کنن! 
اما از اینا گذشته وقتی می بینم اونی که از نرفتن من خوشحال تر میشه قطعا آمریکاست، اون یه درصد شک هم از بین میره توی دلم.

این پیروزی خجسته باد...

+فردا صبح ان شاءالله عازم تهرانم...دور جدید درس خوندن شروع خواهد شد به فضل خدا :) 
حلال کنید...و دعا.


۲۲:۲۹

یک روز یک روز نیست...یک روز یــــــــــــــــک روز است!

آدم خوبه بعضی وقتا بشینه سختی هایی که ازشون عبور کرده رو مرور کنه...

وقتی خودم رو توی شرایط چند ماه پیش یا چند سال پیش قرار می دم تصویر واهمه ها و ترس های اون لحظه ها توی چشمم تداعی میشه...که می گفتم اگه نشه چی؟...اگه نتونم....؟...نه...نمی تونم....نه نمی تونم.

 

و تونستم...و شد.

پس این مشکل و مشکلات هم میشه...و می تونم...به فضل خدا :)

+این که هنوز زنده ام و قلبم هنوز می زنه، برام یه معنای خیلی عظیم داره: که هنوز به من امید هست :)

1397/11/21

 

بیار باره که امشب سوار خواهم شد

به دور دستِ گمان رهسپار خواهم شد

 

بیار باره که باید ز جان گسسته رویم

عنان مبند، که باید عنان گسسته رویم

 

بسوز بستر ما را که وقتِ خفتن نیست

مپرس مقصد ما را، مجالِ گفتن نیست

 

#محمد_کاظم_کاظمی

 

 

کمی هم سامی یوسف بنوشید:

...I walked a thousand empty roads

...In search of signs to bring me home
...With every breath I spoke your name
 

 

متن آهنگ

۰۰:۴۸

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan