بسم الله الرَّحمن الرَّحیم
در احادیث مختلفی از امیرالمومنین -علیه السلام-روایت شده است که:
«غایَةُ المَعرِفَةِ أن یَعرِفَ المَرءُ نَفسَهُ»؛
«مَعرِفَةُ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ»؛
«أفضَلُ العَقْل مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ».
اینکه نهایت معرفت آن است که آدمى خود را بشناسد،
اینکه خود شناسى، سودمندترین شناختهاست،
اینکه برترین خردورزى، خود شناسى انسان است،
همه اینها را در یک مرحله از فهم، اینطور میبینم که یعنی قِلِقِ خودت را بشناس. به خودت فکر کن. کمی عمیقتر شو در خودت. تو با بقیه متفاوتی.
همه اینها بعد اجتماعی هم دارند و معنای شناخت کلی هم از آنها مستفاد میشود، اما در یک مرحله از فهم، یعنی دیگران را بیخیال شو. تو قِلِقِ خاص خودت را برای حرکت کردن داری. فکر کن ببین «تو»، نه دیگران، نه همه آدمها، نه مردها، نه زنها....تو....خودِ تو....فکر کن ببین تو با چه چیزهایی انگیزه میگیری؟ چه چیزهایی تو را به هم میریزد؟ تو شبها راحتتر کار میکنی یا صبح زود؟ با چه چیزهایی ذهنَت درگیر میشود؟ با چه چیزهایی تحریک میشوی؟ چرا باید فلان کار را انجام ندهی؟
خوب و بد وبلاگ و اینستاگرام و حرف دیگران در مورد فواید آنها را رها کن. وبلاگ و اینستاگرام و توئیتر، به کار «تو» میآیند یا نه؟
تو با کدام تشویق به سمت کارها و برنامههایت حرکت خواهی کرد؟ چه جریمهای باید برای خودت بگذاری تا وادار شوی به انجام پروژهای یا خواندن درسی که لازم است اما از اسمش هم بیزاری؟
.....
با این تفاسیر، قدرتمند و عاقل و بر سر نفس خود امیر، کسی است که بدون چشمپرانی به برنامه دیگران و حسرت داشتههای آنها، میگوید میخواهم انشاءالله امسال هفتهای 10 دقیقه ورزش یا مطالعه کنم و میرسد! نه کسی که قول خواندن یک کتابخانه و فتح فلان جام را به خودش میدهد و نمیرسد.
در مورد اینها فکر کن. در مورد بضاعت خودت فکر کن، با واقعبینی.
شاید حتی بتوانی پاسخ این سوالات را برای خودت، جایی یادداشت کنی.
این سوالات مسخره، ظاهراً آنقدر هم که دنیای امروز به زور به خوردمان داده، مسخره نیستند. ظاهراً مبناییترین سوالات بشر همینها بودند که یک جایی از تاریخ، در خلال جنگی یا گفتگوی عاشقانهای، یا دعوا بر سر حکومتی، یا... از جیب پدرانمان افتادهاند و فراموش شدهاند.