از این هم می شود درس گرفت... :: Mr. Keating

از این هم می شود درس گرفت...

بسم الله الرَّحمن الرَّحیم

 

تا آن روز صبح ندیده بودمش.

درب اتاق را باز کرد و آمد داخل، با همکارش، که او را هم نمی شناختم.

کمی با کولر گازی ور رفت و بعد ناگهان گفت:« این را هم از اینجا بکنید. برای چه اینجا زدید؟»

به طلقی اشاره می کرد که من پشت سرم به دیوار زدم و به عنوان تابلو روی آن می نویسم. 

گفتم مشکلش چیست؟

گفت اتاق را زشت کرده، اینجا اداره است.

گفتم استفاده می کنم.

گفت در دفترت بنویس! الان مثلا اینکه برجام در فلان تاریخ امضا شد نوشتن دارد؟

با تعجب گفتم حتما دارد که نوشتم!

هنوز در شوک بودم از این همه وقاحت. از طرفی نمی دانستم از کجا آمده. بازرس است؟ ناظر است؟ تعمیرکار است؟

اگر می دانستم از تاسیسات اداره خودمان است همان جا جوابش را داده بودم که به شما ارتباطی ندارد. بخاری ات را درست کن و به سلامت.

اما حیف که نمی دانستم.

 

بعدتر که فکر کردم دیدم از این هم می شود درس گرفت.

اینکه حتی اگر تنها در اتاق کارت نشسته باشی و در را بسته باشی و به کسی هم کاری نداشته باشی و چند دقیقه قبلش به خودت گفته باشی «میریم که یه روز عالی رو شروع کنیم»، باز هم ممکن است کسی، ناشناس، بیاید، در را باز کند، روی اعصاب نداشته‌ات راه برود و با روحی که زخمی شده تنهایت بگذارد و عین خیالش هم نباشد.

پس لاجرم باید قوی تر بود. باید قوی تر شد. باید به برخوردها عادت کرد. باید...

 

اما چه کسی این بایدها را گفته؟

چرا همه باید اجتماعی بشوند؟

    - همه نه اما تو مگر نمی خواهی یک روز سر تمام ظالمین داد بزنی؟

    - چرا!

    - خب اگر تو داد بزنی آنها بلندتر داد می زنند! نمی خواهی بنشینی و سرت را بگیری که چرا شما داد زدید و لعنت به این دنیا و اعصابم خرد شد و این خزعبلات که... ها؟

    - نه...

    - پس به برخوردها عادت کن. آنها را ارزیابی کن...و از هر کدام درس بگیر.

    - برخورد تو با هرکدام از آدم های اطرافت باید خاص آن آدم باشد. با «میم» یک جور، با «سین» طور دیگر، با «ز» طور دیگر... ولی یادت باشد، وجه اشتراک همه اینها این است که تو با همه صرفاً بخشی از خودت هستی. نباید خودت را به تمامی لو بدهی. آنها هیچ کدام قرار نیست دردی را از تو دوا کنند. با آن ها باش. با همه باش ولی با هیچ کس دم خور نباش. محرم راز همه باش ولی هیچ کس را محرم راز خودت مگیر.

به درد دل همه گوش بده ولی با کسی درد دل نکن....اینجا کسی محرم نیست.

۰۱:۴۶

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan