که گفته است که کوچک بمان و شاهی کن؟ :: Mr. Keating

که گفته است که کوچک بمان و شاهی کن؟

بسم الله...

یاغی...!

برای یک بار هم که شده خودت را نکوب...له نکن.

تو کار بزرگی کردی...

تو دیشب وقتی با خودت گفتی دو راه هست...می‌توانم همینطور عصبانی بمانم و با ناراحتی به تهران بروم، می‌توانم هم بروم و تمامش کنم.

تو دیشب، وقتی به خودت گفتی من انسانم و خودم آینده را می‌سازم، وقتی بلند شدی، وقتی رفتی و به زوووووور، انگار که با جدا شدن غم، همه روحت داشت از تنت جدا می‌شد، به همسرت لبخند زدی و آشتی کردی، یک گام نه صد گام جلو رفتی.

فدای سرت که بعدش دوباره خراب شد و دوباره درستش کردی و دوباره خراب شد! تو بزرگ شدی.

تو وقتی امروز ساعت چهار و نیم صبح در ترمینال پیاده شدی و در سرما لرزیدی تا در نمازخانه را باز کنند، نمی‌لرزیدی، که داشتی بزرگ می‌شدی.

یااااااااغی، تو یک سال است که هر هفته برای کار، از شهرت به تهران آمده‌ای و برگشته‌ای و هنووووز کم نیاورده‌ای.

تو امروز وقتی که با بغض اما محکم، به مسئول پروژه سربازی‌ات گفتی «اگر از تعداد کلمات پروژه راضی نیستید حقوقم را ندهید، روزی دست خداست» بزرگ شدی.

کم نیست. به قول مصطفی، کم نبین کارت را. تو داری هم زمان چند کار مهم را جلو می‌بری. هم خانواده دو نفره و چالش‌های شروعش را مدیریت می‌کنی؛ هم در شهری دور به کار می‌روی و به شهر خودت راضی نشده‌ای چون مفید بودنت را در اینجا دیده‌ای و چند پروژه بزرگ را سالم به مقصد رسانده‌ای؛ هم پروژه سنگین و سخت و تللللخ سربازی‌ات را پیش می‌بری.

از همه مهم‌تر، در کنار تمام این‌ها هرررررر لحظه، هررررر لحظه در درونت خسته و خاک آلودِ جنگی تمام عیار با خودت بوده‌ای...با خودِ کوچکترت که می‌خواهد تمام شهوات و خواستنی‌هایش را با گریه و لوس بازی به زندگی‌ات تحمیل کند.

مدیریت این همه کار هر کسی نبوده...و نیست.

همه‌اش لطف خداست و با تمام پیروزی‌ها و شکست‌های تلخ، تو داری بزرگ می‌شوی. باید بزرگ شوی.

که گفته‌ است که کوچک بمان و شاهی کن؟

امیر باش و به حمامِ خون، کبیر بمیر...

یاغی!

به قول عین. صاد. «مومن نه دنیا را رها می‌کند و نه از آن فرار می‌کند، بلکه سوار دنیا می‌شود. رسّ دنیا را می‌کشد. اگر می‌گفتند دنیا را رها کن که مسئله‌ای نبود. به ما می‌گویند دنیا را بیاور. نمی‌گویند دنیا بد است. می‌گویند دنیا کم است، زیادش کن. و انسان باید دو چیز را زیاد کند: یکی دنیا را و یکی خودش را. با چی؟ با تجارت.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ؟».

۱۱:۰۷

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan