نان از تنور بیرون آمده را برداشت... :: Mr. Keating

نان از تنور بیرون آمده را برداشت...

بسم الله...

نان از تنور بیرون آمده را برداشت و نان دیگری جایش چسباند و رویش آب پاشید.

در چرخش بعدی، این بار اول خمیر را در جای خالی تنور چسباند و بعد نان پخته را از تنور جدا کرد و روی پیشخوان مشبک جلوی مشتری‌ها انداخت.

در دور بعدی، وقتی با دو نانِ پخته روبرو شد، ماهرانه و طوری که انگار که از قبل پیش‌بینی کرده باشد، یکی از نان های پخته را برداشت و روی دیگری انداخت و بعد از چسباندن خمیر به تنور، دو نان پخته را، در آخرین لحظه، با هم از تنور برداشت و روی پیشخوان گذاشت.

و من که انگار اولین بار بود در عمرم به نانوا و طرز کارش دقت می‌کردم، با خودم فکر کردم که او حتی برای بیرون آوردن نان‌ها از تنور، برنامه دارد و حساب احتمالات را می‌کند و در مقابل هر نان واکنشی متفاوت دارد. آن وقت من، برای یک عمر زندگی‌ام، برنامه‌ای ندارم و با اتفاقاتی که هر کدام‌شان می‌تواند، به تنهایی، دنیا و آخرتم را به آبادی یا ویرانی بکشاند، در لحظه و بدون فکر روبرو می‌شوم.

باید بیشتر فکر کنیم...

به چه؟ نمی‌دانم...

تو بگو...

۰۱:۱۰
شور شی
۱۳ اسفند ۰۱ , ۰۶:۱۶

به اینکه به چه فکر کنیم....:)

به ثم ماذا ی همه ی قدمها

آره خودشه نانوا هم فقط روی همین تمرکز کرده باشه بسشه

البته نه

به  کل طرح ی که جزوشیم هم 

و سپس به  نقشه ی راه هم

و مسیر و هم راه هم...

به چنتا سوال دیگه هم

شکلک مغزی که فنرش بیرون زده

 

پاسخ :

ولی واقعا نمی تونیم تمام ثم ماذاهای بعد از قدم ها رو تشخیص بدیم به راحتی. هر قدم هزارتا ثم ماذا پشتش داره و ممکنه هزارمیش برای ما شر باشه. 
عسی ان تحبوا شیء و هو شر لکم...
و خدا می داند و شما نمی دانید.

سخت شد چرا؟
سینا ...
۱۳ اسفند ۰۱ , ۱۱:۰۰

شهر ما یه مثلی دارن میگن:

بچه تا گریه نکنه مادر شیرش نمیده...

اگر اوضاعت خیلی خرابه که گریه کن تا شیرت بدن

اگرم هنوز اونقدر خراب نشدی که خب اوضاع بهتر نمیشه...

 

من هر وقت گریه گردم شیرم دادم...

راهی که نرفتم رو به کسی تجوبز نمیکنم

تامام

پاسخ :

:)
سعی می کنم...
سینا ...
۱۳ اسفند ۰۱ , ۱۱:۱۸

میخوام بگم درمان برای درد هست

به آدم کنجکاوِ خرسند چیز دندون گیری نمی رسه...

خودم بلاخره به خاطر روحیه دانش طلبی و اشتیاق به دانستن و فهم، روی خیلی مسائل کنجکاو میشم... تلاش هم میکنم برای فهم...

بدون نتیجه هم نیست...

اما عرض کردم... چیز دندون گیری نصیب آدم نمیشه...

 

پاسخ :

به آدم کنجکاوِ خرسند چیز دندون گیری نمی رسه...


هوم...

خفن بود.
جودی! --
۱۳ اسفند ۰۱ , ۱۱:۵۰

همین که آدم به اون درجه ای برسه که خودش رو نیازمند فکر کردن ببینه قدم بزرگی برداشته...باقی قدم ها خودشون پشت سرهم‌به "درستی" چیده میشن اگر که هربار از خودمون یه چرا بپرسیم ...

پاسخ :

معیار ما واسه تشخیص و اطمینان به این "درستی" مهمه...
حامد احمدی
۱۳ اسفند ۰۱ , ۱۳:۵۹

آخرت.

چقدر از این کلمه بدم میاد.

تلاش برای آخرت..

این را مقایسه کنیم با تلاش برای لذت.

 

پاسخ :

تاثیری توی حقیقت نداره. حتی اگه تا خود آخرت از این کلمه بدت بیاد!
شور شی
۲۰ اسفند ۰۱ , ۰۹:۵۲

کجائید شما

صبر می کنیم 

بیائید 

با خبرهای خوب

صبر کردن..........

پاسخ :

همین جا نشسته ام...
و می‌خوانم همه را. 
و در حال نوشتن یک پست جدید هستم، اگر خدا بخواهد.  
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan