آه از آن آتش که ما در خود زدیم... :: Mr. Keating

آه از آن آتش که ما در خود زدیم...

بسم الله...

گفته‌اند بعد از نماز، الله اکبر و الحمدلله و سبحان الله بگو...

آن‌ها حیا داشته‌اند و گفته‌اند

ولی آخر من که باید بفهمم...

باید خودم شعورم برسد که این حرف‌ها مال امثال من نیست...!

«من»ی که می‌دانم به این همه نرسید‌ه‌ام، باید به حکم نقل قول «پری»* از ابوسعید ابوالخیر، با ذکر «الله» تسبیح بگردانم.

امروز همین کار را کردم. 

«الله»، «الله»، «الله»...

هرچند همین هم از سرم زیاد است. «آهِ» آخرِ «الله» کفایتم می‌کند.

اصلاً بیایید به قول احمدرضا احمدی، «یک روز قرار بگذاریم

بنشینیم «آه» بکشیم...»

آهــ

از آن آتش که ما در خود زدیم...

 

________________________________________

*فیلم «پری»، ساخته داریوش مهرجویی (پیشنهاد تماشا)

۱۴:۰۱
شور شی
۲۴ بهمن ۰۱ , ۱۵:۱۰

چه زیبا

پنج بار این فیلمو دیده ام .اینجوری نگآهم نبوده

فیلم زشت و زیبا ی احمدرضا معتمدی هم توصیه میشه

پاسخ :

«عجیب» کلمه ایه که توی دایره لغاتِ من بعد از عالی و حتی کمی بعد از «فوق العاده» قرار داره...نوعی حیرت توی عجیب بودنِ چیزی هست... و این فیلم عجیب بود.

ممنون از کسی که معرفی کرد و ممنون از شما بابت معرفی فیلم. خواهم دید ان شاءالله. 
درود بر سینمای آن سال‌ها و عمق تاریخی اش. 
شور شی
۲۴ بهمن ۰۱ , ۱۵:۱۶

واقعا 

دیگه اینطور فیلمها رو ندیدیم

پاسخ :

باید بیرون کشید این فیلم ها را از دل قفسه های خاک گرفته ی آن سال ها و مثل نوارهای صوت امامِ پیش از انقلاب، مخفیانه و به دور از چشم سینماگران (بخوانید صنعتگران) امروزی به یکدیگر هدیه داد.
سینا ...
۲۵ بهمن ۰۱ , ۰۰:۰۲

سلام

مخالفم :)))

بوی عرفانی میاد که سالها منو از دینداری دور کرده بود...

پاسخ :

مخالفت که خنده نداره :)

شایدم نزدیک کرده بوده. 
شاید باید می رفتی و ازش رد می شدی تا به جایی که الان هستی برسی. 

+ نسخه ای تجویز نکردم برای کسی :)
آقای فِلینت
۲۵ بهمن ۰۱ , ۰۰:۲۱

من موافق این پست شما نیستم. اما دلیلی هم نداره مخالف اون باشم.

به نظرم روابط خالق و مخلوق نبایستی اینقدر رودرواستی و خجالت مجالت داشته باشه!

سر و ته عبادت می تونه این باشه ، که خدایا من اینجا هستم و یاغی نیستم.

پاسخ :

من ولی با شما موافقم.
اینا هم خجالت مجالت نیست. 
ناز عاشق و معشوق برای همدیگه است. 
حامد احمدی
۲۵ بهمن ۰۱ , ۰۲:۳۸

من ندیدم این فیلم او.

باید خوب باشه.

ولی اون زمان، از نزدیک به دین نگاه می‌کردند. اصلا مد همین بود اون موقع. شایگان، دیگران، همه.

از نزدیک به دین نگاه کردن ، فکر می‌کنم رفته رفته کمرنگ بشه. تمام عرفان ها و ذکر و ابوسعید و بقیه بچه ها تا بیست سال دیگه اثری ازشون نیست. اینکه خوب است یا بد، بر هیچ کس مشخص نیست ، مگر در شام قیامت که امتیازها را می‌شمرند ، که در اونجا معلوم میشه. البته اون زمان اینقدر بگیر بگیره که کسی دنبال این مسایل نیست.

چیزی که امروز، رو بورسه، نگاه به دین از دوره. مثل اینکه باید صورت مون رو از صفحه نقاشی فاصله بدیم تا ببینیم این اثر هنر چه جور چیزیه.

از دور که به دین نگاه می‌کنیم، دین یک ابزاره برای تعادل روان. به سلوک و جذبه و قبض و بسط و اینها کار نداره. واقعا هم کار نداره ها. این عرفان ها، این فلسفه‌های یونانی ، شیخ شهاب و هانری کربن و دیگه نمی دونم باطنیه و این ها خیلی معذرت می خوام از نظر من که اشراف خوبی به قرآن دارم و با خدا خیلی هم کاکام، جفنگیاته. یک بازی های فکری شیرین.

اصلا چه کسی اجازه داده اینقدر دین را ما اینقدر فربه کنیم؟

دین ، یعنی، خدایا ، دست ما را بگیر. به زبان فارسی. اصلا به هیچ زبانی.. خدایا ، دست ما را بگیر. والله اگر غیر این سه کلمه دین معنای دیگری داشته باشد.

 

پاسخ :

تکبیر! :)


+ می فرماید هل الدین الا الحُب؟

یعنی دین جز حب (و در مقابلش، بغض) چیزی نیست. 

اما حالا اینکه حب چه تفکری و بغض چه کسی، نیاز به بسط دادن و متر و معیار دارد.
سینا ...
۲۵ بهمن ۰۱ , ۰۸:۵۸

پس چی خنده داره ؟

:))

و این سوال فلسفی مرا درگیر خود کرد

 

کلا از هر معنویتی که مخدری باشه تا درد ناس و پیاده شدن دین در جامعه پیدا نکنیم گریزانم...

ابوالخیر و خرقانی و بسطامی و بقیه بزرگان همه عزیزن...

خودم تا مقبره خرقانی و بسطامی هم رفتم... اما هر زمانی روحی داره، نبضی داره...

اگر روح زمانه رو نشناسیم دیگه مهم نیست دارم حرف حق کدام انسان رو میگیم... ممکنه برجسته کردن یک حدیث محکم و قطعی از یم امام معصوم در جامعه، کج فهمی و نشناختن روح زمانه باشه...

حرف زیاده...

ولی جدی چی خنده داره؟

پاسخ :

فکر نکنم جایی از حرف من، منافی با روح زمانه باشه. اتفاقا من بیشتر از شما فرزند زمانه خودمم، چون شما دیگه داری پیر میشی :)

اینکه حرفی وسط شلوغیای زمانه گم و گور شده هم باز دلیلی نمیشه که این حرف حرف مردم زمانه نیست. شاید اتفاقا خیلی چیزا گمشده مردم زمانه است. معنویتی که ازش میام هم مخدری برای پیاده نشدن دین در جامعه نبود، بلکه برعکس، یه خودسازی واسه ادامه مسیر در اجتماعه. 

+ هر چیزی که خرق عادت باشه. 
مخالفت شما هم خرق عادت نیست، چون معمولا مخالفی :)
سینا ...
۲۵ بهمن ۰۱ , ۱۱:۴۶

من معمولا مخالف نیستم... غالبا طرح سوال میکنم... یا دوست دارم اگر چیزی رو هم خودم فهمیدم نه حرف آخر تلقیش کنم و حتی همون فهم خودم رو هم مصرم که تمامش رو بیان نکنم...

 

کلا روزی که بشر و مخصوصا جوان (روح جوان) اگر از سوال تهی بشه به سمت فساد میره...

اما در مورد خنده...

:))) علامت خنده نبود... لبخند کشدار بود :)))

 

در مورد معنویتی که ازش اومدید

من که در مورد اون قضاوتی نکردم... اصلا نمیدونم از کدوم معنویت میایید...

در مورد زمانه هم باهاتون موافقم اما بحثش رو ادامه نمیدم چون کلا این مطلب به حاشیه میره...

پاسخ :

بوس خدا بر شما :)
اقای ‌ میم
۳۰ بهمن ۰۱ , ۱۹:۵۹

فیلمی که خیلی قدیمی شده باشه نمیتونم نگاه کنم

پاسخ :

چَرا؟
اقای ‌ میم
۰۱ اسفند ۰۱ , ۱۶:۳۶

اخلاقمه به فیلم های روز علاقه بیشتری دارم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan