آقای رئیس... :: Mr. Keating

آقای رئیس...

به نام خدا

 

پلان 1:

... بله میشه مقاله‌ش کرد. آماد‌ه‌ش می‌کنم ان شاءالله.

- آره آمادش کن. عنوانش هم اینجوری که گفتم خوبه به نظرم.

- پس بی زحمت میشه عنوانی که فرمودین رو اینجا بنویسید؟

- خودکار شخصی داری؟ این خودکار اداره است.

 

پلان 2:

 ساعت حدود 19 رو نشون می‌ده. گفتگوکنان با آقای رئیس وارد اتاقش میشم. تقریبا نیمه تاریکه. اولین کاری که می‌کنه خاموش کردن کولره. می‌شینه و به من تعارف می‌کنه. جستجوکنان می‌پرسم کلید لامپ‌تون کجاست؟ میگه: «چون وقت اداری گذشته و صحبتمون هم کاری نبود روشن نکردم».

 

پ.ن: خدا از این رئیس‌های بچه مسلمونِ کاربلد روزی‌تون کنه ان شاءالله.   

۰۶:۵۹
نو را
۱۳ تیر ۰۱ , ۰۹:۴۹

به نام خدا. اینا اداست همه‌ش. 

پاسخ :

به نام خدا. اگه طرفتون رو نشناسید، شاید.
نو را
۱۳ تیر ۰۱ , ۱۰:۱۸

چی بگم والا. ما که از این مدل آدما روده‌ی راست ندیدیم تا حالا. ولی انشالله که شما تجربه‌ی خوبی داشته باشید از همکاری.

پاسخ :

چجوری با دو یا سه یا ده تا آدمی که دیدید مدل سازی می کنید؟! 
بعد چجوری اینقد راحت در مورد کسی که ندیدید و نمی شناسید بر اساس مدل پیش ساخته ذهنی تون قضاوت می کنید که اینا همش اداست؟! عجیباً غریبا!

نا دم
۱۳ تیر ۰۱ , ۱۰:۲۰

سلام 

یه زمانی خیلی این مدل رفتارها عادی بود... 

خدا حفظشون کنه 

پاسخ :

آدم یاد همون زمانا میفته...

سلامت باشید. 
نو را
۱۳ تیر ۰۱ , ۲۰:۳۰

میدونید نمیدونم که این آدم با این رفتارش می‌خواد چه چیزی رو نشون بده. و حالا شما می‌گید مدل‌سازی، ولی وقتی هی تکرار میشه آدم از خودش می‌پرسه آیا این منتج شده از یک تفکر بزرگتره در این آدم و میشه از این حرفش به سایر تفکراتش پی برد؟ یا صرفاً یک رفتار مستقله و نباید بر اساسش قضاوت کرد؟ حالا هنوزم نمیدونم. ولی نظرم به گزینه‌ی اول نزدیک‌تره. برا همین گفتم که انشالله شما تجربه‌تون خوب باشه و مثلاً همین رئیسی که حساسه روی بیت‌المال، بعداً حقوقتون رو دیر نریزه، یا ازتون نخواد که «در راه خدا» یک سری کار رایگان براش انجام بدید. 

مرآت ..
۱۳ تیر ۰۱ , ۲۰:۳۱

حتی شنیدنش هم لذت بخشه...

پاسخ :

چه برسه به چشیدن اون گرمای دلچسب :)

خوش اومدید آقای معلم.
شکرانه ...
۱۳ تیر ۰۱ , ۲۳:۳۹

و این آدما چقدر میتونن روی اطرافیانشون تاثیر بهتری داشته باشن نسبت به افرادی که همه اش حرف میزنن

 

خدا زیاد کنه این آدم ها رو

پاسخ :

محض اطلاع و در تایید فرمایشتون، این آدما همون شب ساعت ده بلیت داشتن برای یه سفر کاری مهم، اما تا ساعت هفت و نیم مونده بودن اداره تا کارها تموم بشه!

+ الهی آمین.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan