کی گفته من دوستی ندارم؟! پس نادر چیه؟ :: Mr. Keating

کی گفته من دوستی ندارم؟! پس نادر چیه؟

... یا رادَّ ما قد فات ...

 

خوشحال از درست شدن انتخاب واحد و اینکه تمامِ چهار واحدِ باقی مونده رو توی یه روز جمع کردم به سمت کتابخونۀ مرکزی دانشگاه حرکت می کنم، تا هم #ویکنت_دو_نیم_شدۀ ایتالو کالوینو رو تحویل بدم و هم دل به دریا بزنم و برم سراغ آتش بدون دود.

خانم کتابدار راهنماییم می‌کنن به سمت کتاب های نادر ابراهیمی و من‌ی که مبهوت کتاب ها شدم رو به حال خودم رها می‌کنن. درست کنار تمام کتاب های نادر یه قفسه پر از کتابای محمود دولت آبادی توجهم رو جلب می‌کنه. تموم کتاب هایی که آرزوی خوندشون رو داشتم و دارم... . کلیدر، مدار صفر درجه... . 

یکی یکی تورق می کنم و در نهایت جلد یک، از هفت جلد آتش بدون دود رو برمی‌دارم و بهش خیره می‌شم... و ترس برم می‌داره. ترس از این‌که الان، دم کنکور اسیرش بشم. تصویر تمام کتاب های پر حجم حقوق که باید تا دو سه ماه دیگه بهشون مسلط بشم مثل فیلم از جلوی صورتم می‌گذره.

حس بدیه... منِ شاعرم می‌گه: کلی راه اومدی دیوانه، برش دار... . اما... .

کتاب رو توی دستام محکم فشار می‌دم و به سمت در خروج حرکت می‌کنم اما باز برمی‌گردم و یه نگاه به کتابا میندازم. شاید می‌خوام نادر حواسش پرت بشه و نفهمه چیکار می‌خوام بکنم و کمتر شرمنده بشم.

یه دفه کتاب رو می‌ذارم سر جاش و فرار می‌کنم، با قدمای تند، بدون نگاه به پشت سر.

و هنوز نمی‌دونم چرا فرار کردم...

شاید چون از نادر خجالت کشیدم.

یا شاید چون عذاب وجدان می‌گرفتم با خوندنش وسط این همه گرفتاری.

شایدم فرار کردم چون به نظرم روزانه نوشت امروز وبلاگم با فرار، جذاب تر به نظر میومد!

کسی چه می‌دونه... .

تا حالا شده برای جور شدن بساط پست جدیدتون یه کاری رو انجام بدید؟!

 

#روزانه_نوشت_دانشگاه_تهران

یکشنبه چهارده مهرماه یکهزار و سیصد و نود و هشت هجری شمسی.

 

+این روزا دو تا کتاب خوب خوندم به لطف خدا. 

در مورد ویکنت دو نیم شده بعداً خواهم نوشت ان شاءالله اما کتاب دوم که بهتر_بنویسیم بود از جناب رضا بابایی، خیلی بهم توی پیدا کردن نگاه های تازه کمک کرد و برعکس انتظارم از یه کتاب در مورد ویراستاری و بهتر نوشتن، به جای یه متن خشک با متنی ساده و صمیمی روبروم کرد.

برشی از کتاب:

 

... برای پیشرفت در هنر نویسندگی دو توصیۀ مهم و کلی وجود دارد که به قطع کارساز است: نخست اینکه تا می‌توانیم باید نوشته‌های خوب و زیبا را بخوانیم و دوم اینکه توصیۀ اول را جدی بگیریم؛ یعنی گمان نکنیم که از راهی غیر از خواندن آثار ممتاز، در نویسندگی می‌توان به جایی رسید. بهترین کلاس‌های آموزش نویسندگی، در میان سطرهای یک نوشتۀ خوب برگزار می‌شود و موثر ترین گام را آنگاه برمی‌داریم که فلم به دست می‌گیریم و می‌نویسیم. 

 

 

پ.ن: کدوم یکی از کتاب های محمود دولت آبادی رو خوندید؟

 

۱۳:۴۶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan