دارد حسین علیهالسلام بالای سر هفت نفر رفت. یکی از آنها مسلم بن عوسجه است. حبیب بن مظاهر، همسفر مسلم بن عوسجه است. مسلم هنوز شهید نشده بود. حبیب میگوید من در خدمت حسین، آمدیم بالای سر مسلم بن عوسجه. دیدم مسلم روی زمین افتاده و دارد از او خون میرود. مختصر رمقی در او هست. لحظات آخر است. گفت رو کردم به مسلم بن عوسجه -خب همسفری او است، رفیق چند ده سالهی او است- گفتم: ای مسلم! اگر این نبود که من هم ساعتی بعد به تو ملحق میشوم، دلم میخواست تو به من وصیت میکردی و من به وصیتهایت عمل میکردم. میدانید در تاریخ چه نوشتهاند؟ مینویسند: " و اَشارَ بِیَدِهِ اِلی الحُسَین علیهالسلام". مسلم بن عوسجه نتوانست حرف بزند. اینقدر بیرمق بود که با دست بهسوی حسین اشاره کرد و گفت: "اُوصیکَ بِهذا"؛ سفارشم این است که دست از حسین برنداری.
همینطور که اینها به حسین علیهالسلام وفا کردند، حسین علیهالسلام هم لحظات آخر به این اصحابش وفا کرد. مینویسند: وقتی همه شهید شدند و حسین خودش میخواست به میدان برود، "فَنَظَرَ یَمیناََ و شُمالاََ فَلَم یَرَ مِن اصحابِهِ اَحَداََ"؛ یک نگاه به سمت راست کرد. یک نگاه به سمت چپ کرد. دید هیچکدام از اصحابش نیستند و همه روی زمین افتادهاند؛ "فَنادی یا مُسلِمَ ابنِ عَقیل و یا هانیَ ابنَ عُروَه، یا حبیبَ ابنَ مَظاهر، قوموا عَن نَومَتِکُم"؛ ندا سر داد: از این خواب بیدار شوید! چکار کنیم؟ "وَ ادفَعوا عَن حَرَمِ الرَّسول"؛ لشکر را از خیمهها دور کنید...
#فلیبک_الباکون
آیتالله العظمی #آقامجتبی_تهرانی
پ.ن: پیرو پست قبل، با گریه مخالف نیستم، با روضه ی سخیف و صرفاً برانگیزاننده ی احساسات و بدون خروجی برای متن جامعه مخالفم.
این پست رو هم به عنوان یه مثال برای روضه ی قوی و دارای محتوا، ضمیمه کنید به حرف های پست قبل.
#دیدگاه_شخصی