تسلیم نشو... :: Mr. Keating

تسلیم نشو...

هلیا! یک سنگ بر پیشانی سنگی کوه خورد.

کوه خندید و سنگ شکست.

یک روز...کوه می شکند.

خواهی دید.

...

زندگی طغیانی ست بر تمام درهای بسته و پاسداران بستگی.

هر لحظه ای که در تسلیم بگذرد لحظه ای ست که بیهودگی و مرگ را تعلیم می دهد.

...

به روزهای اندوه باری بیندیش که تسلیم شدگی را نفرین خواهی کرد.

و به روزهایی که هزار نفرین، حتی لحظه ای را بر نمی گرداند.


«بار دیگر شهری که دوست می داشتم»

#نادر_ابراهیمی

پ.ن: کتاب متفاوتی بود از این بزرگ مرد...فقط...کمی تلخ بود و تلخ تمام شد...از آن تلخ ها که شاید قرار است بزرگ مان کند.



1. هرکس ساعتی رنج فراگرفتن علم را تحمل نکند،برای همیشه در رنج و ذلت نادانی باقی خواهد ماند.

بحار الأنوار، ج 1، ص 77


2. بزرگترین مردم کسی است که آن‌چه را که به او مربوط نیست رها کند.

 الأمالی (للصدوق) , جلد 1 , صفحه 20


#آخرین_فرستاده

که درود خدا بر او باد


روز آغاز آخرین تقابل جهل با علم؛ شک با ایمان و تاریکی با نور مبارک.

۲۳:۱۴

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan