واهجرهم...هجرا جمیلا :: Mr. Keating

واهجرهم...هجرا جمیلا

با سلام و احترام

شاید امروز هیچ جای دنیا این تفکر رو نشه پیدا کرد که جوون های ما به خاطر این که می بینن دلبسته ی یک فضا و آدم هاش شدن در حالی که نباید می شدن، پا می ذارن روی خواسته های دل شون و می زنن زیر میز! قاعده ی بازی رو عوض می کنن...و این خیلی قشنگه...خیلی...و مقدس!

...

برای مدت نامشخصی نخواهم بود...تا وقتی که ضرورت حضور در این فضا را حس کنم...و این که منفعتش برایم بیش از خسرانش است.

برای مدت نامشخصی نخواهم بود...شاید خیلی طولانی...شاید خیلی کوتاه.... و شاید برای همیشه.

پیامی از من دریافت نمی کنید

و به پیامی پاسخ نخواهم داد.


"واهجرهم هجرا جمیلا" را علیِ صفایی (ره) خوب می گوید _ و کاش بود...ای کاش...ای کاش _ .... می گوید هجرتی جمیل و زیباست که بازگشتی در پی داشته باشد؛ رفتن در موقع ضعف و بازگشت در موضع قدرت.

و باز من مانده ام و فضایی که خاک مرگ بر دلم می پاشاند...و ایمانم.

اما من به فضل خدا زیر میز زدن را یاد گرفته ام...از شماها یاد گرفته ام.

و اگر پایش بیفتد مدت هاست که با رفتن ها و رفتنی ها هم نشین شده ام و رفتن را هم بلدم.


درس هایم را خوب می خوانم...و کمی زبان...مطالعات دینی خود را نیز با جدیت دنبال می کنم...و دارم مقاله نوشتن را نیز می آزمایم...و می گذرانم تا خدا از فضلش مرا بی نیاز کند...اگر او بخواهد.

فقط حلالم کنید...لطفا.


و موسی گفت می روم....رفت...و پیامبر بازگشت.

۱۶:۵۸

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan