آغاز شک (یک) :: Mr. Keating

آغاز شک (یک)


«به نام مبدأ آفرینش»


نمی دانم از کجا شروع شد...فقط می دانم که با خوانشِ اولین سطرهای «دنیای سوفی» زنگی در گوشم و شاید قلبم و حتی شاید تمام وجودم به صدا درآمد....زنگی که با هر بار ورق زدن و حرکت به سمت عمق دریای کتاب، شدید و شدیدتر می شد. زنگی که هرچند دیر، اما بالاخره به صدا درآمده بود.

خیلی قبل ترها...زمانی که هنوز شاید کسی حرف هایم را جدی نمی گرفت، این زنگ...دقیقا همین زنگ، گوشم را نوازش داده بود...یا شاید آزرده بود از نگاه دیگران!

و آن خیلی قبل تر ها همین سوالات به ذهنم هجوم آورده بودند که «خدا چیست و چرا؟» و یا مثلا «چرا یک خدا و دو خدا نه؟!» و این که «اصلا چرا دین؟» و بالاخره «اسلام...چرا؟»

یاد پی گیری ها و پاپیچ شدن ها و از این و آن سوال کردن ها و قانع نشدن ها می افتم...و خودم را به دست خاطرات می سپارم. اما این خاطرات جاده ای هزار پیچ را می ماند که انتهایش را کسی از ذهنم پاک کرده است. یادم نمی آید...و این شدیدا آزاردهنده است...این که می دانی کوهی از سوالات در ذهن داشتی و با سرعت به سمت انتهای جاده     می رفتی ولی خاطرت نیست که آخر چه شد؟ چه شد که فراغت جای تشویش را در ذهنت گرفت؟ تکلیف سوال ها چه شد؟ شبانه چالِ شان کردی؟ روی شان سرپوش گذاشتی؟ جواب گرفتی؟ خودت را توجیه کردی؟ خسته شدی از حمل شان؟ بیخیال شان شدی؟ بیخیالت کردند؟ هرچه بیشتر به ذهنم فشار می آورم کمتر یادم می آید!

حداقل چیزی که از غوطه ور شدن در گذشته نصیبم شد این بود که به اطمینان قلبی نرسیده رها کرده بودم تمام سوال ها را ....که اگر رسیده بودم دوباره صدای آن زنگ را نمی شنیدم...امروز...این جا....وسط این همه شلوغی!

امروز دوباره شک کرده ام...شک کرده ام اما با این همه بدبین نیستم...نه به خودم، نه به شک هایم....شاید فقط کمی دلشوره دارم...دلشوره ی از دست دادن حرف ها و هنجارها و ارزش هایی که 23 سال است در پوشه ای به نام اعتقادات                   ذخیره شان کرده ام!

اما برایم مهم نیست...می خواهم پیش فرض هایم را کنار بگذارم و یک بار برای همیشه در دریای شناخت مبداء هستی یا منشاء آفرینش یا خدا یا الله یا  supreme power  یا هرچه اسمش را می گذاری و می گذارند غوطه ور شوم که:


 سعدی اگر طالبی،راه رو و رنج بر

   یا برسد جان به حلق، یا برسد دل به کام


حال، این که من خود به این تصمیم رسیده ام یا قدرت برتری مرا به این راه کشانده تا اگر قرار است مومن باشم با بینه باشم و اگر قرار است کافر باشم با بینه، بماند!



ادامه دارد...

۰۶:۲۶
بلوط خانوم
۲۳ مرداد ۹۷ , ۰۷:۱۸
سلام 
سطرهای آخر مطلبتون به یادم آورد که حدیثی خوانده بودم که مضمونش این بود بهترین کار یا بهترین معرفت، شناخت خداوند است. متن دقیقش را یادم نیست.
راستش به اندازهء عقل و سواد خودم همین را تجربه کردم.
یعنی سوالهایی دربارهء خداوند و جهان و حوادثش و زندگی آدمها و پیامبران داشتم. خیلی چیزها برایم بی ربط و بی معنا بود. بعدا فهمیدم که اگر میخوام ربط بین چیزهای مختلف رو بفهمم، نباید فقط از دید خودم به عنوان یک آدم نگاه کنم. باید ببینم از دید خداوند ماجرا چطور بوده؟ اصلا قبل از این، اون خداوندی که این دنیا رو ساخته چه جور کسی هست خودش؟ چه صفاتی داره؟
مثل قضیه اون دختره که به پدرش  خوشنویسش میگفت کاغذت رو یا یکسره سیاه کن یا یکسره سفید بذار. پدرش گفت این سیاه مشقه، قشنگی و درستیش به اینه که بعضی جاهاش سفید و بعضی جاهاش سیاه باشه.
 وقتی بدونی پدر هنرمنده، خطاطه، کارش سیاه مشقه، مدل نوشتنش اینطور و اونطوره، دیگه اون ایراد قبلی منحل میشه.
برای من اینطور بود. گرچه اون راه متاسفانه ادامه پیدا نکرد. و هنوز هم از این سوال های چال شده دارم که تنها با نوشتن و ثبت کردنشون، از روی ذهنم سبک شدند. و جواب مطمئنی نگرفتند. 
اما امیدوارم این شک ها برای شما معبر پرخیر و برکتی باشه و جواب سوالهاتون رو پیدا کنید. موفق باشید.

پاسخ :

سلام خدا بر شما
نمی دونم چطور تشکر کنم بابت این پیام خوب
یک دعایی هم هست که می فرمایند توصیه شده در آخرالزمان خوانده شود که میگه: اللهم عرِّفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک، الی آخر...

+متاسفانه همینطوره که می فرمایید...ما معمولا تقلیدی به دین یا عقیده ای روی میاریم و بعضا در همین تقلید می مونیم و با همین تقلید از دنیا میریم ....و چقدر حیفه!

+مثال خوشنویس رو نشنیده بودم...خیلی جالب بود...ممنون

+قطعا فردا یا فرداها شک ها و سوال های پاسخ داده نشده سر بلند می کنند و اون وقت رفتن به دنبال جواب سخت تر میشه
پس همین الان برید دنبالشون
و دعا کنید برای ما
آلاء .
۲۳ مرداد ۹۷ , ۰۹:۲۰
برادر من دقیقا سه سالِ میگه اصول دین تحقیقیِ تقلیدی نیست
داره تحقیق میکنه هنوز تو توحید مونده و به کل گند زده به اعتقاداتش...
اخرین باری که باهام بحث میکرد گفتم یه ساله به نتیجه نرسیدی؟؟؟؟؟
گاهی شک هم از،شیطانِ به نظرم...

خودم وقتی غرق بودم تو کتاب های کلام اسلامی و توحید و فلسفه 
همه چیم ریخته بود به هم که یه استاد اخلاقی گفت همه این هارو بریز دور
همون خدای بچگی هات و بپرست...
و من از اون روز با خدای بچگی هام خوشم...

پاسخ :

صادقانه بخوام بگم آدم ها با هم متفاوت هستن
من به جاهای خیلی خوبی رسیدم تا الان
وجود خدا ثابت شده برام و احد بودنش هم با این که خیلی سخت بود اما بالاخره اثبات شد...اثبات بدون تعارف و توجیه و رودربایستی
و برادر بزرگوارتون در مورد اصول دین درست می فرمایند و کسی که می رود می رسد...که اگر برود و نرسد معذب نخواهد بود.

+باز هم صادقانه بخوام بگم بزرگترین خیانتی که یک استاد اخلاق می تونسته بکنه رو ایشون در حق شما انجام دادن...اعتقادهای بزرگی ما با شبهه ای از ریشه کنده میشن چه برسه به بچگی ها...و اگر قراره دین انتخاب عقلانی ما باشه و عقلانی انتخابش نکنیم مسئولیم و این انتخاب مون ارزشی نداره
حمید حمیدی
۲۳ مرداد ۹۷ , ۱۰:۰۵
سلام
دعاگویت

چند نصیحت کنند بی خبرانم به صبر
درد مرا ای حکیم صبر نه درمان اوست

پاسخ :

سلام

اصلا این حرف ها را رها کن...


سزای دشمنان این بس که بینند 
حبیبان روی در روی حبیبان

:)


#سعدیِ-جان

هاژ محمود
۲۳ مرداد ۹۷ , ۱۰:۱۰
سلام

به نظر همه از این شک و شبهه ها داشتن و شایدم دارن

ان شاالله ک به نحو احسن برطرف بشن

التماس دعای خیر

پاسخ :

سلام خدا بر تو باد هاژ محمود بزرگ! :)

و همین همگانی بودن، می رسونه که شک داشتن و شک کردن اصالت نداره، که اون چه که مهمه نوع برخورد ما با شک ها و پاسخ های ما به اون هاست.

دعا کن مرا...دعای تو خوب است.
لوسی می
۲۳ مرداد ۹۷ , ۱۳:۵۳
من نمیتونم بگم به چیزی شک دارم اما نمیتونم هم ادعا کنم که مومنم و ایمان کامل دارم که اگر داشتم خمینی دیگری شده بودم!
هرکس ادعا میکنه ایمان داره و مطمئنه حرفش رو باور نکنین مگر اینکه خمینی رو در او ببینید!
یکی از علمای نجف وقتی امام در نجف بود دیده بودند کلاسهای امام پر از مستمع میشه ازایشون پرسیده بودن رمز موفقیت خمینی رو چی میدونه؟
گفته بود ایشون انگار واقعا ایمان داره که خدا و آخرتی هست! 
حرف عجیبی گفتن ها! خیلی عجیبه...
سخته بدون پیش فرض به نتیجه برسی. سخته خودت رو از مسئله بیرون بکشی و بدون گرایش به نتیجه ی خاص، دنبال جوابهات بری.
راستش من هم کوهی از سوالات دفن شده دارم که از بس در یک نقطه مدفون شدن که به کوه تبدیل شدن و دیگه مخفی کردن و نادیده گرفتنشون محاله.
راستش اعتقاداتم رو دوست دارم! دلیل اختفای سوالاتم همینه. دوست ندارم نتیجه ای جز همین راه بگیرم. آرامش من در این راهه و اگر خداوندی نیست باز هم نیهیلیست طور همین آیین رو دوست تر داشتم که ادامه بدم و اگر هست که من در بهترین راه قرار دارم. :)
امیدوارم به نتیجه برسید.

پاسخ :

سلام 
و ای وایِ من! این شروع رویایی چرا اینطوری تموم شد؟؟!
اسم خمینی که میاد بی که شناخت خیییییلی خییییلی زیادی ازش داشته باشم منقلب می شم...شاید اولین بار به طور جدی این حس رو با خوندن جمله ی سرکار خانم +صالحه پیدا کردم که گفته بودن: من به اسلام خمینی هستم!

+و چقدر جمله ی اون عالم در خصوص امام عجیبه...و سنگین!

+سخته بدون پیش فرض به نتیجه برسی...بلی...سخته.....سخته و شدیدا جان فرسا...طوری که انگار با چماق از هر طرف به مغزت ضربه می زنند و تو دیگه نمیتونی یک جا نشین باشی...راه می ری و فکر می کنی...ساعت یک میشه...دو میشه...چهار نیمه شب می شه و تو برات مهم نیست...و اوج سختیش جایی که اون شب به جوابت نرسی و ناامید خوابت ببره...
+یه سختی دیگه ی این راه همینه که گفتید و گفتم...این که باید حرف هایی را که عمری دنبال خودت همه طرف کشیدی و ازشون با جون و دل دفاع کردی رو بریزی وسط و دادگاه براشون تشکیل بدی...و قاضی هم خودت خواهی بود...و دست آخر شاید مجبور میشیم خیلی هاشون رو دور بریزیم...با دست خودمون...و شاید اون لحظه به این فکر می کنیم که مردم چی میگن؟ فلانی اگه بفهمه مسخرم می کنه یا هرچیز دیگه اما چاره ای نداریم...راهیه که باید بریم.

+این آخری رو شدیدا موافق نیستما! به قول یکی از بندگان خدا ما هندونه رو هم تا به شرط چاقو ندن و سرخیش رو نبینیم نمی خریم بعد چطور یه پوشه ای رو که تو بچگی بهمون دادن و گفتن بیا این راه سعادت توئه، حتی بازش هم نمی کنیم ببینیم چی گفته! چه برسه به مقایسه کردنش با پوشه هایی که دست دیگرونه.
و این که دوست ندارم جز این راه رو...و اگر خدایی نیست باز هم این فریب رو ترجیح میدم برای آرامشم تماما خودبینی و انتخاب از روی دل و سلیقه است ( در مورد شما نمیگما، در مورد خیلی ها اما اینطوره، قضاوت شما با خود شما، من هم که تقلیدی بودنم رو اقرار کردم)

وو به نظرم کفر کسی که با تحقیق به کفر رسیده با ارزش تر از ایمان چون منی ست که تقلیدی ست و نه تحقیقی.
به قول علی صفایی (ره): کفر متحرک به اسلام می رسد اما اسلام راکد پدر بزرگ کفر است.
وو لتسئلن یومئذ عن النعیم

نظرتون رو بهم بگین حتما...باز هم ممنونم

آلاء .
۲۳ مرداد ۹۷ , ۲۱:۵۳
اون استاد اخلاق بزرگترین لطف و بهم کرد واقعا
من قبلا به دستورات دین عمل نمیکردم اما خدارو شکر الان تا حدودی رعایت میکنم و  خداروشاکرم
انسان ذاتا خداجوستتو ذات هممون خدا وجود داره و اعتقاد به خدا
شاید برای همین گفتن خود شناسی خدا شناسیه
من که راضی ام از وضع موجود
با خدایخودم خوشم

پاسخ :

و مطمئنید اگر روزی به جایی دیگر و شهری دیگر و کشوری دیگر کشانده شوید و از ابعاد محله و شهر و دوستان خودتون فراتر برید 
یا خدایی که می پرستید روبرویتان کند با فردی غیر مسلم که تحقیقی مسلمان نشدن را انتخاب کرده و به "راه نجات" دیگری رو آورده باز همچنان با این استحکام دین دار باقی خواهید موند؟

یکی از عوامل اولیه ی شک من صحبت با غیر مسلم ها و کسانی بود که اساسا دین رو به عنوان راه نجات انتخاب نکرده بودن اما آروم بودن...و خوشحال!

اگه یقین دارید هیچ وقت از ابعاد چند متری یا چند کیلومتری شهرتون فراتر نمی رید قطعا تا آخر یک مسلمان خوب باقی خواهید موند و بهشت گوارایتان باد ان شاءالله
اما علی امام شما می فرماید " خدا را در شکستن اراده های پولادین شناختم"


+ و یه نکته این که اگر صرف آروم شدن و احساس آرامش کردن و خوش بودن با دین و خدای مان به عنوان ملاک بر حق بودن قرار بگیرد به پلورالیسم دینی خواهیم رسید.
یعنی آن مرد بودایی و آن زن مسیحی و حتی آن فرد گاوپرست هم بر حق هستند چون از دین شان و خدای شان لذت می برند و شما نمی توانید با این استدلال بر آن ها خرده بگیرید.

آقای بیدل
۲۳ مرداد ۹۷ , ۲۲:۵۴
وقتی من به همچین تصمیمی رسیدم یه دوست خیلی خوب ک حکم استادمو داشت بهم گفت : این مثل اینه ک وارد رینگ بوکس بشی . یا پیروز میشی یا نابود ...

پاسخ :

و حال که فرصت پیروز شدن را به ما داده اند چرا پیروز نشویم...؟

+ تازه خیلی ها در تمام عمرشون هیچ وقت رینگ بوکس را نمی بینند حتی!

+ و یاد یه دیالوگ از رامبو! افتادم که: فقط یه احمق فکر می کنه دیگه همه چیز تموم شده...!


پیروز شدین جناب بیدل ان شاءالله؟
آقای بیدل
۲۳ مرداد ۹۷ , ۲۳:۰۶
بله به لطف خدا ...
تهش فهمیدم یقین چیزی نیست ک اول راه به آدم بدن ...
اولش باید با پای احتمال راه رفت ...

پاسخ :

احسنت...الحمدلله
خدا خیلی خیرتون بده
پس موافقین که باید رفت تا رسید....و قانع شدن و دلخوش شدن به اعتقادات کهنه ای که از دیگران گرفتیم و چشم بسته مبنا قرارشون دادیم خسارت محض است.

دعا کنید برای ما نرسیده ها...
آقای بیدل
۲۳ مرداد ۹۷ , ۲۳:۲۸
بله باید رفت ،
اما باید از تجربه گذشتگانم استفاده کرد ...
من رفتم دیدم یقین صد در صدی به خدا و معاد و ... نیست اول راه .
چیزی ک باید بهش رسید احساس نیاز به خدا و معاده . برسیم به این ک اگر خدا و معاد نباشه این زندگی پوچِ پوچِ پوچِ ! این که خدا و معاد تنها فرض نجات ماست ...
حالا احتمال حقیقت داشتنه خدا و معاد هم کافیه تا حرکت کنیم ...

پاسخ :

بلی بلی...گاماس گاماس :)

می دونم خیلی راه در پیشه...و حتی احتمالش هم کفایت می کنه برای حرکت به قول شما

+ و این که خدا و معاد تنها فرض نجات ماست خیلی خوب بود، به این فکر نکرده بودم...خدا خیرتون بده :)
آقای بیدل
۲۳ مرداد ۹۷ , ۲۳:۳۹
ما ک تو گاماسِ اول داریم دست و پا می زنیم فعلا ، مگه همین دست و زدنا بمونه :)
خدا شما رو به مقام یقین برسونه ، دست ما روبگیرین بکشین بالا :)
هععععی ...
قدر این لحظه هاتونو بدونین ! 
یا علی ...

پاسخ :

ان شاءالله خود و خدای خود را بشناسیم و بعد بمیریم...

شما دعا کنید برای ما

یا الله
آلاء .
۲۳ مرداد ۹۷ , ۲۳:۵۹
از شهرم فراتر میرم
تو کشور خودمون پرن کسایی که اعتقادی به هیچی ندارن 
تو دوستانم مسیحی و زرتشتی هستن
داشتن شبهه لزومن خوب نیست
بد هم نیست
من شبهه ای ندارم
و به توحید رسیدم
به قول آیت الله بهجت به چیزهایی که میدونید عمل کنید چیزهایی که نمیدونید و یادتون میدن

پاسخ :

الحمدلله رب العالمین
سوالات من از روی اتهام زنی نبود...بیشتر تلنگرانه بود 
خدا حفظ تون کنه ان شاءالله
و برای ما هم دعا کنید
لوسی می
۲۴ مرداد ۹۷ , ۱۱:۱۵
خب من میدونم به چی ایمان آوردم! من اگر از آخر مسیر برم جام خوبه!
اول راه اینه که اصلا خداوندی هست؟کل سوال همین جاست که آیا خدایی هست؟ خب منطق من میگه هست اما واقعا نمیدونم این منطق چقدر آلوده به دلبخواهمه و چقدر از خردِ واقعیم ناشی شده! این تنها سوالیه که میتونم بگم هنوز دربست برام حل نشده. وگرنه از اینجا به بعدش به راهم مطمئنم! یعنی اگر جواب این سوال مثبت باشه که من در بهترین راهم(چون میدونم و تحقیق هم کرده م و تعریف اسلام از خدا، جذاب ترین و منطقی ترین تعریف از خدایی است که شایسته ی خالق بودنه در نتیجه این دین رو دوست تر دارم) ولی اگر جواب این سوال منفی باشه یعنی دنیای بی خدای بی در و پیکری داریم و اون وقت چه اشکالی هست که من ایین دوست داشتنی خودم رو ادامه بدم در عالمی که خوب و بدی ندارد و خدایی هم ندارد؟ هوم؟

اشکالی در اسلام نمی بینم چرا که از بیس درست چیده شده! اسلام هیچوقت برای اثبات حرفهاش به خرد آدمی متکی نشده. فقط برای بیس حرفهاش و اصول دینش به عقل آدمی رجوع میکنه وگرنه هیچوقت ادعا نکرده که تک تک احکام و حرفها و جملاتش با عقل ناقص بشر جور درمیاد. این اصلی فوق زیرکانه ست که در اسلام تعبیه شده تا عقل همه کاره نشود و وحی الزامی باشد و بشر بعد از انتخاب اسلام بر سر حکمت احکام مدام با خودش درگیر نشود!
و بعد خلاقیتی دوچندان بروز می دهد و برای نواقص احتمالی که عقل هیچ بنی بشری نمیتوته باهاش کنار بیاد هم وعده ی ظهور منجی رو میده که اوضاعتان در غیبت چنان شود که منجی دین جدید خواهد آورد پس به اصلاح اموراتتان امیدوار باشید!
هرچند الان فکر میکنم که تو مسئله ی غیبت هم سوالات زیادی دارم! ولی متاسفانه مطالعاتم عقلم رو رام کرده و برای همه ی سوالاتم جوابهای بیشمار دارم ولی این دلمه که هنوز آرام نگرفته.
هعی! باعث شدین به کوه سوالاتم نگاه کنم!

پاسخ :

خب حقیقتا باید اعتراف کنم که من هم تقریبا شبیه شما فکر می کردم و شبیه شما اسلام رو شناختم...اما
اگه این بنایی که ساختیم هر روز مرتفع تر شد و اوج گرفت که شده و گرفته...اون وقت یه ضربه ی کوچیک به اون آجر اولی که لق می زنه...که همون وجود خدا و بعدش اصلا ضرورت وجود خداست، کل بنا رو با خاک یکسان می کنه...نمونه ی تاریخی هم فراوون داریم...و این لرزه می ندازه بر اندام ما....که تا نریم سمتش و بهش نرسیدم آروم نمی گیریم...
یکی از سوالاتی که در باب وجود خدا و یکی بودنش شدیدا با من گلاویز شده بود و ذهنم رو رها نمی کرد در حالی که بقیه ی فروض رد شده بود توی ذهنم به صورت عقلی، فرض وجود دو خدا کنار هم بود...دو خدا با دو محدوده ی مشترک و کاملا در همه چیز مساوی...اگر بگیم شبیه هم بودن اون وقت دیگه دو خدا نیستن و یک خدا میشن ما فرض من این نبود که هر دو از 1 تا 50 باشن. من می گفتم یکی شون 1 تا 50 و دیگری 51 تا 100 و اینطور این دو خدا همدیگه رو کامل می کنن اما قدرت سلطه بر دیگری رو ندارن! 
و می بینید که اگه عقلی حل نشه این قضایا ته ذهن چون منی همیشه این خواهد بود که حالا اگه عمرم رو که یک بار هم بیشتر عمر نمی کنم، گذاشتم تو راه عبادت یک خدا و بعد رفتم دیدم دو تا خدا بود چی؟
اگه اصلا خدایی نبود و طبق نظر بعضی دانشمندان جهان از به هم پیوستن تدریجی ذرات کریستال تشکیل شده چی؟ اینارو میگنا! با اعتقاد هم میگن...اینا همه سوالاییه که باید به جوابشون برسیم تا حداقل از پس هزاران پرده و دیوار با خدا حرف نزنیم...حداقل تعداد دیوار ها رو کم کنیم.

+حالا این حرف ها رو با توجه به شناختم از شما و اهل منطق و تفکر بودنتون میگم: راستش رو بخواین ما همیشه با مطالعاتمون به تایید عقایدمون رسیدیم چون اصلا می خواستیم به این تایید برسیم...اصلا هدف مطالعه مون و به تبعش حتی انتخاب کتاب های موضوع مطالعه مون در همین راستا بوده...که چند تا حرف جدید در اثبات عقیده مون یاد بگیریم...که جواب فلانی رو بدیم مثلا...

من تا الان صادقانه مطالعه ای نداشتم به قصد خوانش نظریات مخالفین و رد کردن تشیع...شما چطور؟ در حالی که اونا هم حرفای جدی دارنا
به قول یه بنده خدایی اومدیم مردی و بعد دیدی فلان شاخه از فلان مذهب مسیحیت مثلا یکی از فرق فرعی کاتولیک ها دین حق بوده...خب تو اصلا نرفتی بشناسیش...چطوری می خواستی بفهمیش و انتخابش کنی؟ اگر هم رفتیم رفتیم تا ببینیم و بخونیم که چطور باید ردشون کنیم! ما جز اسلام انتخاب دیگه ای نداشتیم خیلی وقت ها و شاید هم نخواستیم داشته باشیم...گفتیم همین خوبه دیگه...از اسلامش هم به نظرات تشیع صرفا اکتفا کردیم و هیچ وقت نظرات مخالفین رو بهایی ندادیم تو ذهنمون!

+"اسلام هیچوقت برای اثبات حرفهاش به خرد آدمی متکی نشده" ؟
من جسارتا این رو نمی پسندم...یعنی این اسلام رو نمی تونم با قلبم حس کنم و عاشقش باشم...تبعیت چشم بسته و بی چون و چرا از فرامین اسلام نه تنها خوب نیست که بعضا خطرناک هم میشه...از یه جا می زنه بیرون بالاخره...شاید تو سن 40 سالگی..شاید آخر عمر...یا حداقلش اینه که داعش ها از دل این تفکر بیرون میاد.

اصلا اساس حرکت اسلام یه حرکت عقلیه به نظرم (ببینید تورو خدا منِ سکولارِ این روزها رو مجبور کردید از اسلام دفاع کنم :)  )
و این ادعا هم در اسلام هست...اولین دعوت ها با دعوت به تفکر شروع شده: ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثم تتفکروا!
یا " من یحکم به الشرع یحکم به العقل" ها که کم هم نیستند...
بله هیچ کس نافی ناقص بودن عقل و نیازش به بال دیگه ای به اسم وحی نیست...که البته به این هم باید برسیم...و برسم.

+ تو مسئله ی غیبت من شدیدا شبهه برام به وجود اومد... و وقتی کم کم از اون پوستین کهنه ای که توش جا خوش کرده بودم اومدم بیرون تازه چشمم بهشون افتاد.
اولین نکته ی جالب برام این بود که ما خیلی چیزا رو با چشم می بینیم و باور نمی کنیم...بعد وقتی پرسیدیم چطور امام زمان می تونه بیش از هزار سال زنده باشه جواب دادن با خوردن غذای خوب و سالم! و ما چقدر راحت قانع شدیم.
اما تصمیم گرفتم از مبنا شروع کنم.


+"متاسفانه مطالعاتم عقلم رو رام کرده "
این رو هم ارجاع می دم به همون که در مورد نوع مطالعه مون گفتم.

یک دنیا ممنونم از وقتی که گذاشتید.
دو تا ویدیوی کوتاه هست...ان شاءالله توی پست جدید می ذارم، فرصت داشتید ببینید لطفا، یک خانم متفکر یهودی ست!


لوسی می
۲۴ مرداد ۹۷ , ۱۹:۳۱
نمیدونم دقیق نخوندین یا متوجه نشدین که من ادیان دیگه رو مطالعه کردم و اسلام رو به خاطر توصیفی که از خدا ارائه کرده می پسندم فقط!
فرض وجود دو خدا مردود نیست اما خدای واحد قدرت بیشتری داره. همون تعریف اسلام که من پسندیده مش. من خدای قدرتمندتر رو می پسندم.
ادیان مسیحی و یهودی و فلان و بهمان در توصیف خدا نقص دارند. اسلام تنها دینیه که خدایی که مطرح کرده کاملا بی عیب و نقصه و قدرتمند تر از او در ذهن من نمی گنجه. تعریف شما هم ناقصه! خدایی که مکمل دارد ناقص نیست؟
این شده که من مسلمان شده ام!
اما اینکه اصلا خدایی هست یا نه اون چیزیه که به نظرم میشه بهش شبهه وارد کرد! باید دید خدایی هست یا نیست. 
اما اگر باشه قطعا اون خدا خدای واحد اسلامه. و اگر نباشه یعنی عقلِ منِ عبد که اسلام رو از خودم درآوردم بیشتر از خدایان کار می کرده که خب بدیهتا این نظریه مطروده.
خب می بینیم که این منطق من با ضربه که هیچ با هیچ بمبی هم از هم نمی پاشه چون من احتیاطی ترین راه رو در پیش گرفتم.
تنها چیزی که بعد از اشکار شدن حقایق ممکنه برام زجر آور تلقی بشه اینه که در جوانی مست و ملنگ نبودم! :/
که اونم با خودم کنار میام.
اما در مورد تشیع و غیبت و امثالهم واقعا شکیات و شبهات بسیار مطرحه و احتیاطی ترین راه موجود هم هنوز معلوم نیست برام!
حالا بذارین لینک رو ببینم.


+وقتی از مقایسه ی ادیان حرف میزنیم باید وضعیتهای موجود رو پیدا کنیم. مثلا شما میگید: "اسلام هیچوقت برای اثبات حرفهاش به خرد آدمی متکی نشده" ؟
من جسارتا این رو نمی پسندم...یعنی این اسلام رو نمی تونم با قلبم حس کنم و عاشقش باشم...تبعیت چشم بسته و بی چون و چرا از فرامین اسلام نه تنها خوب نیست که بعضا خطرناک هم میشه.


شادی روح شهدا صلوات"
خب در جواب باید گفت آیا دین جایگزینی هست که همه ی احکامش با عقل شما جور در بیاد؟ اگر هست برید سراغ اون! :/

و دیگری اینکه کی سکولار شدین؟ به نظرم موقتا لاییک شده باشین نه سکولار! :دی

پاسخ :

بسی خوب است...
نظریه ی دو خدای ناقص رو رد کردم الان اما برام مسئله شده بود...چون دنبال بهتر بودن نبودم و دنبال حقیقت بودم

+نه خب دین دیگه ای شاید نباشه که همه ی احکامش با عقل جور دربیاد (شاید، چون تازه اول راه مطالعه ی عمیق سایر ادیان هستم و نمی دونم کی ازش خارج بشم! )
اما بعد از حل این مسئله به انتخاب اسلام نمی رسیم مستقیم...تازه می رسیم به بحث ضرورت دین، که اصلا انسان عاقل رو چه نیازی به دین برای سعادت؟ اونم دینی که خیلی وقتا عقلی جلو نمیاد.
(البته تعریف عقل تو ذهن من حل شده...عقل عقل سلیم است و نه عقل من...شاید همین اسلام با عقل سلیم منطبق باشه تماما)

+بلی بلی...یک موقتاً لائیک هستیم، ممنون بابت اصلاح! البته حنیف رو بیشتر می پسندم :)
دیگه خدا رو که پذیرفتم که :)

و ممنون

+شما لینک ها رو زودتر بگیرید تا من پست رو بذارم طول می کشه

https://www.ted.com/talks/lesley_hazelton_on_reading_the_koran

https://www.ted.com/talks/lesley_hazleton_the_doubt_essential_to_faith

مخصوصا دومی خیلی مرتبط به بحث ماست.


لوسی می
۲۴ مرداد ۹۷ , ۲۰:۴۱
از اونجا که قراره لاییک طور بحث کنیم بگم که بله ادعای اسلام اینه که عقل "سلیم" به همه ی احکامش صحه میذاره نه عقل آلوده به هوس.
ولی من که نمیدونم که! :دی

لائیک یعنی بی دین و بی توجه به مذهب.
خداناباور یعنی آتئیست.
حنیف یعنی معتقد به آیین ابراهیمی.

خدا رو پذیرفتین؟ من لنگ همونم فقط! :/
حالا لینکها رو ببینم. ممنون.

پاسخ :

خب من هیچ کدوم از اینا که فرمودین نیستم که...!

ینی حق جو نباید یه مترادف قشنگ و با کلاس داشته باشه؟ ای بابا... :)
حالا اگه ما حق جو نبودیم کلی مترادف شیک داشت! :)

+حداقل اگه به این برسیم که احتمال وجود خالقی یا خدایی یا نیروی برتری یا ناظمی برای این نظم بیشتر از نبودنشه...همین کافیه برای حرکت کردن و نایستادن
که ظن و گمان خودش طبق کتاب مقدس مسلمان ها یک مقامه! 
واستعینوا بالصبر والصلاه و انها لکبیرة الا علی الخاشعین
الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم و انهم الیه راجعون
لوسی می
۲۵ مرداد ۹۷ , ۰۰:۵۳
البته لزوما مقام خوبی هم نیستا!
وَإِن تُطِع أَکثَرَ مَن فِی الأَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِ اللَّهِ ۚ إِن یَتَّبِعونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِن هُم إِلّا یَخرُصونَ.

پاسخ :

خب این جا در مقام بیان حرف دیگری ست...
ما که قرار نیست صرفا از ظن پیروی کنیم.
اما گاهی پیش میاد آدم میره و نمیرسه به ذات چیزی که می خواست برسه...این جا دیگه تکلیفی بهش وارد نیست
بلوط خانوم
۲۵ مرداد ۹۷ , ۰۲:۲۵
چند وقت پیش دخترم همینجوری گیر داده بود که ما از کجا میدونیم خدا هست؟ اصلا شاید نباشه. سعی میکردم باهاش بحث کنم اما بلد نبودم و به نتیجه نمی رسیدم. مطمئن هم نبودم که بحث کردن با بچه ده ساله درست باشه. سر و ته بحث رو هم آوردم.
الان که گفتگوی شما و لوسی می رو خوندم یاد حرفهای دخترم افتادم. بدتر اینکه فکر کردم چرا من به نبودن یا دو تا بودن خود خدا فکر نکردم؟ تا جایی که یادمه خدا تو ذهنم یکی بوده. فقط برام این مهم بوده بدونم چه جور موجودیه و چه جور فکر میکنه. 

پاسخ :

الحمدلله...
می بینید ما چقدر کاره ای نیستیم؟
خدا به این حرف ها برکت می ده که چندین نفر تا الان به فکر افتادن که فکر کنن!

اعتراف می کنم من تا دو سه ماه پیش یک درصد هم احتمال نمی دادم روزی این شک به سراغم بیاد...اما اومد
اومد و تموم اون اعتقادات قوی با یک نسیم از ریشه دراومد...

و فکری که سوق خواهد داد شما رو هم به سمت فکر کردن می تونه این باشه که شاید امروز آخرین روز زندگی من باشه و من هیچ وقت حاضر نشدم فکر کنم که از کجا اومدم و خدا چرا؟ و چگونه؟
چرا دو تا خدا نمی تونه وجود داشته باشه؟
دو یا چند خدای ناقص که مکمل هم دیگه هستن و هیچ کس هم خلق شون نکرده...
من امتحان کردم...یک روز به سمت چند خدا نماز خوندم و ازشون کمک خواستم! خدای بارون...خدای زمین...خدای زن...خدای آسمان
و الان ایستادنم به سمت یک خدا رو با ارزش می بینم وگرنه قبل از این کافری بودم که به تقلید مسلمان شده بودم...نه بیشتر

تمام عبادات ما عادت است...
به بی عادتی کاش عادت کنیم

+من هیچ شناختی از شما و خصوصیات فکری تون ندارم حقیقتا اما تنها چیزی که می تونم بگم اینه که نترسید...برید تو دل این شک...اگر دو خدایی رو بر حق دیدید توبه کنید از پرستیدن یک خدا و اگه مسیحیت را بر حق دیدید توبه کنید تا دیر نشده از اسلام تان!
نترسید...اگر اسلام حق باشه شما به همین حق برخواهید گشت...برگشتنی قوی تر و مستحکم تر
اگه سخت نیست براتون کتاب دنیای سوفی شروع کنید به خوندنش...البته پیشنهاده و نه تحمیل

+ و به نظرم نذارید روح جستجو گر دخترتون سرکوب بشه...بذارید به جواب برسه و قلبا قانع بشه...بهش جستجوی صحیح رو یاد بدید و بگید بیا با هم یاد بگیریم...جسارت بود...ببخشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

Mr. Keating

!O Captain! My Captain
Our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
.The port is near, the bells I hear, the people all exulting

کتابِ در حالِ خواندن:

آخرین کتابِ خوانده شده:
Designed By Erfan Powered by Bayan