بسم الله الرحمن الرحیم
مهمانسرای دو دنیا
نمایشنامه ای بی نظیر از اریک امانوئل اشمیت
ترجمه ی سرکار خانم شهلا حائری
انتشارات قطره
مهمانسرای دو دنیا حکایت مردمانی ست که جایی بین زمین و آسمان در مهمانسرایی (همان برزخ خودمان!) گرفتار شده اند و نمی دانند چند لحظه ی دیگر به زمین بر می گردند یا برای همیشه به آسمان ناشناخته ها پا می گذارند.
برشی از کتاب:
ماری خودم خوب می دونم که کله م برای افکار بزرگ زیادی کوچیکه. ولی با این حال، اقلّا کاش کوچیک تر بود و انقدر احمق بودم که خودم حالیم نشه. خواهرم این طوریه! نه هیچی باعث تعجبش می شه و نه کسی می تونه جلودارش شه. آدم باید این طوری باشه. من فقط انقدر باهوشم که عذاب بکشم.
ژولین همه مون همینطوریم.
ماری نه،اونایی که درس خوندن اینطور نیستن.
ژولین اونا چی بیشتر می دونن؟
ماری چه می دونم! اما وقتی می دونن راست راستی می دونن. وقتی هم که نمی دونن می دونن که نمی دونن. اونا مثل من دست و پا نمی زنن. اگه منم یه دور دیگه فرصت داشتم می دونی چی می شدم؟ فیلسوف! (با اندوه) «ماری مارتن فیلسوف برجسته!» (می خندد.)
ژولین حالا اگه آدم فیلسوف باشه نمی میره؟
ماری چرا، ولی بهتون کمک می کنه زندگی کنید!
پ.ن: خوندن نمایشنامه حسی به مراتب دلنشین تر از رمان داره(نظر شخصی)...اگه تا حالا نمایشنامه نخوندین و یا اگه خوندین فرقی نمی کنه...پیشنهاد می کنم با این نمایشنامه ی کوتاهِ پر از دیالوگ ماندگار زندگی کنید.
پ.ن دو: صفحه ی "کتابخانه ی یک مسلمان" هم به فضل خدا راه اندازی شد.